ز خودفروشی پرواز بسکه دارم ننگ
چو اشک شمع چکیدهست خونم آنسوی رنگ
به قدرآگهی اسباب وحشت است اینجا
سواد دیدهٔ آهو بس است داغ پلنگ
نمیشود طرف نرمخو درشتی دهر
به روی آب محالست ایستادن سنگ
تو ناخدای محیط غرور باشکه من
ز جیب خوبش فرورفتهام بهکام نهنگ
به نیم چشمزدن وصل مقصد است اینجا
شرارما نکشد زحمت ره و فرسنگ
به اعتبار اگر وارسی نمیارزد
گشادهروییگوهر به خجلت دل تنگ
به ذوقکینه ستم پیشه زندگی دارد
کمان همین نفسی میکشد به زورخدنگ
به قدر عجز ازین دامگاهت آزادیست
که دل شکاف قفس دارد از شکستن رنگ
جز اینکه کلفت بیجا کشد چه سازد کس
جهانالمکده و آرزو نشاط آهنگ
ز صورت ارهمه معنی شوی رهایی نیست
فتاده است جهانی به قیدگاه فرنگ
بهکسب نی نفسی زن صفای دل درباب
گشودن مژه آیینه راست رفتن رنگ
وبال دوشکسان بودن از حیا دور است
نبسته استکسی پا بهگردنت چو تفنگ
درین محیط ز مضمون اعتبار مپرس
حباب بست نفس بسکه دید قافیه تنگ
چو نام تکیه به نقش نگین مکن بیدل
که جز شکست چه دارد سر رسیده به سنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس شرمندگی و ناتوانی در برابر فشارهای زندگی میپردازد. شاعر از خودفروشی و ناامیدی حرف میزند و میگوید که در دنیایی پر از درد و رنج، نمیتواند به راحتی زندگی کند. او به تضاد بین نرمخویی و سختی دهر اشاره میکند و احساس میکند که در برابر مشکلات، هیچکس نمیتواند نجاتش دهد. همچنین، شاعر به این نکته میرسد که آزادی حقیقی در این دنیای زیر سلطه، غیرممکن است و تلاش برای فرار از این قید و بندها بیفایده است. در نهایت، او به مخاطب توصیه میکند که از امید و آرزوهای بیاساس دوری کند چرا که زندگی او به خیالی بیش نمیماند.
هوش مصنوعی: من از خودفروشی احساس شرم میکنم و آنقدر این احساس سنگین است که مانند اشک شمع، خون من سر ریز شده است. این درد و ننگ در من عمیق است و فراتر از رنگ ظاهری میرود.
هوش مصنوعی: در اینجا میزان آگاهی و دانش کافی برای ایجاد احساس ترس و وحشت وجود دارد. دیدن نشانههای خطر، مانند اثرات پلنگ، به تنهایی برای ایجاد نگرانی کافی است.
هوش مصنوعی: نمیتوان انتظار داشت که کسی با طبیعت ملایم و نرم خود در برابر خشونتهای دنیا مقاومت کند؛ مانند این است که سنگی بر روی آب بایستد، که امکانپذیر نیست.
هوش مصنوعی: تو فرمانده دریاچهی غرور باش، چرا که من از موجودی نیکو درون دهن یک نهنگ افتادهام.
هوش مصنوعی: در اینجا با یک چشم بر هم زدن به هدف و مقصد میرسیم و نیازی به زحمت کشیدن در راه و فاصله نیست.
هوش مصنوعی: اگر به ارزشها دقت کنی، متوجه میشوی که رفتار مهربانانه و باز بودن نسبت به دیگران، در مقابل دلنگرانی و خجالت، ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر حس انتقام و کینهای که در دل دارد، با سختی و فشار زندگی میکند و در هر نفسش، درد و رنجی را حس میکند که به سختی تحمل میکند.
هوش مصنوعی: آزادی تو به اندازه ناتوانیات از این تله است، دل قفس به خاطر شکستن رنگش آزرده است.
هوش مصنوعی: جز اینکه زنی که بیخود و بیجهت غرور و خودبزرگبینی میکند، چه کاری از دست کسی برمیآید؟ زندگی مانند مغازهای بزرگ است و آرزوها همچون لذتی شاداب و پرانرژی هستند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از ظاهر همهچیز معنی واقعی آن را پیدا کنی، هرگز آزاد نخواهی شد، زیرا جهان در دام فرهنگ غرب گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: به زبان ساده میتوان گفت که: با به دست آوردن آرامش درونی و دل صاف، میتوان به درک حقیقت و زیباییهای زندگی رسید. باز کردن چشمان خود به روی واقعیت و درستی چیزها، مانند نگاه کردن به آینهای است که رنگ و تصویر واقعی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: تقلید از دیگران و تحت فشار بودن از نظر اجتماعی کار درستی نیست. هیچکس حق ندارد مانند تفنگی بر دوش دیگران باشد و آنها را تحت فشار قرار دهد.
هوش مصنوعی: در این فضا از محتوا و ارزش، سوالی نپرس، زیرا حباب به دلیل تنگی قافیه، نفسش را حبس کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که به نقش انگشتر تکیه میکنی، بیفایده است؛ چرا که جز شکست و ناامیدی، چیز دیگری نصیبت نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بکوه ساوه (ساده) ز تو مرگ بر نخواهد گشت
همی دراید در روی تو از آن آژنگ
اگر نخواهی بر دشت ساوه شو بنشین
وگر بخواهی درشو بقلعۀ بشلنگ
خدایگان جهان خسرو بزرگ اورنگ
بر آوردندهٔ نام و فرو برندهٔ ننگ
شَهِ ستوده به نام و شه ستوده به خوی
شهِ ستوده به بزم و شهِ ستوده به جنگ
چو آفتاب سر از کوه باختر بر زد
[...]
ز موج دریا این آبر آسمان آهنگ
کشیر رایت پروین نمای بر خرچنگ
مشعبد آمد پروین او ، که در دل کوه
چو وهم مرد مشعبد همی نماید رنگ
سپهر رنگین زو گشت کوه سیم اندود
[...]
شبی دراز، می سرخ من گرفته به چنگ
میی بسان عقیق و گداخته چون زنگ
به دست راست شراب و به دست چپ زلفین
همیخوریم و همی بوسه میدهیم به دنگ
نبیذ و بوسه تو دانی همی چه نیک بود
[...]
ایا فروخته از فر و طلعتت او رنگ
زدوده رای تو ز آیینه ممالک زنگ
بلند رای تو خورشید گنبد دولت
خجسته نام تو عنوان نامه فرهنگ
ز نور رای تو مانند روز گردد شب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.