نمیگویم به گردون سیر کن یا بر هوا بنگر
نگاهی کردهای گل تا توانی پیش پا بنگر
به پرواز هوا تا کی عروج آهستگی غفلت
حضیض قدر جاه از سایهٔ بال هما بنگر
نگردی از گرانیهای بار زندگی غافل
به عبرت آشنا کن دیده و قد دوتا بنگر
تو ای زاهد مکن چندین جفا در حق بینایی
برآ از خلوت و کیفیت صنع خدا بنگر
حباب بی سر و پایت پیامی دارد از دریا
که ای غافل زمانی خویش را از ما جدا بنگر
چو نی از ناتوانی نالهها در لب گره دارم
نفس کن صرف امداد من و عرض نوا بنگر
در این گلزار هر سو شبنمی بر خاک میغلتد
به حال خندهٔ گل گریهها دارد هوا بنگر
خرام سیل در ویرانهها دارد تماشایی
ز رفتارت قیامت میرود بر دل بیا بنگر
جبینی سود و رنگ تهمت خون بست بر پایت
به آیین ادب گستاخی رنگ حنا بنگر
به انصاف حیا تا پردهٔ روی حسد بندی
به آن چشمی که خود را دیده باشی سوی ما بنگر
ز ساز رفتن است آماده همچون شمع اجزایت
سراپای خود ای غافل به چشم نقش پا بنگر
اثرهای مروت از سیهچشمان مجو بیدل
وفا کن پیشه و زین قوم آیین جفا بنگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز صبح طلعتش آیینهٔ دل را صفا بنگر
ز شام طرهاش چون شب دلیل بخت ما بنگر
به کشت صبر ما برق نگاهش را تماشا کن
ز چین ابرویش دندانهٔ داس بلا بنگر
به پای زلف از هر حلقه خلخالی تماشاکن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.