گنجور

 
بیدل دهلوی

هر کجا سعی جنون بر عزم جولان بشکند

کوه تا دشت از هجوم ناله دامان بشکند

دل به خون می‌غلتد از یاد تبسّمهای یار

همچو آن ‌زخمی‌ که بر رویش نمکدان بشکند

می‌دمد از ابرویش‌ چینی‌ که‌ عرض شوخیش

پیچ و تاب ناز در شاخ غزالان بشکند

دل شکستن زلف او را آنقدر دشوار نیست

می‌تواند عالمی فکر پریشان بشکند

برنمی‌دارد تأمل نسخهٔ دیوانگی

کم‌ کسی اندیشه بر مضمون عریان بشکند

بر تغافلخانهٔ ابروی او دل بسته‌ایم

یارب این مینا همان بر طاق نسیان بشکند

هیچکس در بزم دیدار آنقدر گستاخ نیست

ای خدا در دیدهٔ آیینه مژگان بشکند

کوه هم از ناله خواهد رنگ تمکین باختن

گر دل دانا به حرف پوچ نادان بشکند

با درشتان ظالمان هم بر حساب عبرتند

سنگ ‌اگر مرد است‌، جای شیشه‌، ‌سندان بشکند

لقمه‌ای بر جوع مردمخوار غالب می‌شود

به که دانا گردن ظالم به احسان بشکند

بی‌مصیبت گریه بر طبع درشتت سود نیست

سنگ در آتش فکن تا آبش آسان بشکند

بر سر بی‌مغز بیدل تا به‌کی لرزد دلت

جوز پوچ آن به که هم در دست طفلان بشکند

 
 
 
صائب تبریزی

چند حرف بوسه او بر لب جان بشکند؟

چند جامم در کنار آب حیوان بشکند؟

از شکست دل نشد کم هیچ شور گریه ام

کی به یک کشتی شکستن خشم طوفان بشکند؟

سلیم تهرانی

ابر چشمم چون به عزم گریه دامان بشکند

خنده در زیر لب گل های خندان بشکند

خانه زاد عشقم، از آشوب دورانم چه باک

موج را کشتی کی از آسیب طوفان بشکند

عشق تأثیری ندارد در تو ای راحت پرست

[...]

بیدل دهلوی

از قضا بر خوان ممسک‌ گر کسی نان بشکند

تا قیامت منتش بی‌سنگ دندان بشکند

راحت اهل وفا خواهی مخواه آزار دل

تا مباد این شیشه بزم می‌پرستان بشکند

اینچنین‌کز عاجزی بی‌دست و پا افتاده‌ایم

[...]

آذر بیگدلی

آنکه با اهل وفا نابسته پیمان بشکند

عهد را مشکل ببندد، لیک آسان بشکند

آنکه بر زندان‌نشین مصر، بندد روز در

شب به حکم عشق آید، قفل زندان بشکند

می‌کشند از سینه‌ام تیر تو را یاران و، دل

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه