چه بوربا و چه مخمل حجاب میبافند
به هر چه دیده گشادیم خواب میبافند
قماش کسوت هستی نمیتوان دریافت
حریر وهم به موج سراب میبافند
نفس چه سحر طرازد به عرض راحت ما
درین طلسم همین پیچ وتاب میبافند
ز لاف ما و من ای بیخودان پوچ قماش
کتان به کارگه ماهتاب میبافند
ز تار و پود هجوم خطش مشو غافل
که بهر فتنهی آن چشم، خواب می بافند
به کارگاه نفس ره نبردهای کانجا
هزار ناله به یک رشته تاب میبافند
کمند سعی جهان جز نفس درازی نیست
چو عنکبوت سراسر لعاب میبافند
عبث به فکر قماش ثبات جامه مدر
به عالمیکه تویی انقلاب میبافند
به وهم خون شدهٔکو چمن،کجاست بهار
هنوز رنگ به طبع سحاب میبافند
ز تیغ یار سر ما بلند شد بیدل
به موج خیمهٔ ناز حباب میبافند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حریر شعله ی ما را در آب می بافند
کتان ما به شب ماهتاب می بافند
نصیحت دل ما می کنند مردم، بین
که دام از پی مرغ کباب می بافند
برای شعله ی عریان آه ما افلاک
[...]
قماش رنگ ز بس بیحجاب میبافند
به روی گل ز دریدن نقاب میبافند
مباش منکر اسرار سینه چاکی ما
به کارگاه سحر آفتاب میبافند
ز زخم تیغ حوادث توان شدن ایمن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.