گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

دام یک عالم تعلق‌ گشت حیرانی مرا

عاقبت‌کرد این در واکرده زندانی مرا

محو شوقم بوی صبح انتظاری برده‌ام

سرده‌ای حیرت همان در چشم قربانی مرا

جوش زخم سینه‌ام‌،‌ کیفیت چاک دلم

خرمی مفت تو ای‌ گل‌ گر بخندانی مرا

ای ادب‌! سازخموشی نیز بی‌آهنگ نیست

همچو مژگان ساخت موسیقار حیرانی مرا

مدّ عمرم‌ یک‌ قلم‌ چون شمع‌ در وحشت‌ گذشت

آشیان هم برنیاورد از پرافشانی مرا

عجز هم‌ چون‌ سایه اوج‌ اعتباری داشته‌ست

کرد فرش آستانت سعی پیشانی مرا

پردهٔ ساز جنونم خامشی آهنگ نیست

ناله می‌گردم به هر رنگی‌ که‌ گردانی مرا

ناله‌واری سر ز جیب دل برون آورده‌ام

شعلهٔ شوقم‌، مباد ای یأس بنشانی مرا

احتیاج خودشناسی جوهر آیینه نیست

من اگر خود را نمی‌دانم تو می‌دانی مرا

بیدل افسون جنون شد صیقل آیینه‌ام

آب داد آخر به رنگ اشک عریانی مرا

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۲۹ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
امیر معزی

ای خداوندی که چون در بزم بنشانی مرا

از بلا و محنت ایام برهانی مرا

حق خدمت دارم اندر دولت تو سالها

گر کس دیگر نمی‌داند همی دانی مرا

تا قیامت فخر من باشد که اندر بزم خویش

[...]

اوحدی

آخر ای ماه پری پیکر، که چون جانی مرا

در فراق خویشتن چندین چه رنجانی مرا؟

همچو الحمدم فکندی در زبان خاص و عام

لیک خود روزی بحمدالله نمی‌خوانی مرا

ای که در خوبی به مه مانی چه کم گردد زتو

[...]

ابن یمین

ای نسیم صبحدم بگذر بخاک درگهی

کز غبارش چشم جان گشتست نورانی مرا

درگه آنکس که تصدیقش کند قاضی عقل

گر کند دعوی که میزیبد جهانبانی مرا

آصف ثانی علاء ملک و دین کز احتشام

[...]

سیف فرغانی

کفر عشقت می کند منع از مسلمانی مرا

بند زلفت می کند جمع از پریشانی مرا

آن صفا کز کفر عشقت در دلم تأثیر کرد

هرگز آن حاصل نیاید زین مسلمانی مرا

پادشاه عشق اسیرم کرد و گفتا بعد ازین

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از سیف فرغانی
سلمان ساوجی

ای که بر من می‌کشی خط و نمی‌خوانی مرا!

بر مثال نامه، بر خود چند پیچانی مرا؟

رانده‌اند روز ازل، بر ما بناکامی، قلم

نیستم، کام دل آخر تا به کی رانی مرا؟

در سر زلف تو کردم، عمر و آن عمر عزیز

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه