گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
بیدل دهلوی

ز هستی قطع‌کن‌ گر میل راحت در نمود آمد

چو حیرت صاف ما در دست تا مژگان فرود آمد

نماز ما ضعیفان معبد دیگر نمی‌خواهد

شکست‌آنجا که‌شدمحراب‌طاقت‌درسجود آمد

چه دارد سیر امکان جز امید خاک ‌گردیدن

درین حرمانسرا هرکس عدم مشتاق بود آمد

ز وضع زندگی طرفی نبستم جز به نومیدی

چه سازم این ندامت‌ساز پر عبرت سرود آمد

به این عجزی‌که در بنیاد سعی خویش می‌بینم

شوم گر سایه از دیوار نتوانم فرود آمد

ندانم دامن زلف که از کف داده‌ام یارب

صدای دست برهم سودنم پر مشک سود آمد

گرانست از سماجت‌گر همه آب بقا باشد

به مجلس چون نفس بر لب نباید زود زود آمد

ز هستی تا نگشم منفعل آهم نجست از دل

عرق آبی به رویم زد که این اخگر به دود آمد

ز استغنا چو بیدل داشتم امید تشریفی

گسستن از دو عالم ‌کسوتم را تار و پود آمد

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

مولانا

دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد

مگر آن مطرب جان‌ها ز پرده در سرود آمد

سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند

وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد

دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل

[...]

صائب تبریزی

به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد

زمی افروختی رخسار، آتش در وجود آمد

نمود این جهان بودی ندارد، بارها دیدم

من و تنگ دهان او که بود بی نمود آمد

که باور می کند از ما اگر مژگان تر نبود؟

[...]

صفایی جندقی

عطا فرمود حق دختی نزد حاجی محمد را

که مضمونی به مولودش مرا بس خوش نمود آمد

صفائی بی چرا بسرای تاریخ ولادت را

قرینه چون پری از جن و دیوی در شهود آمد