دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
مگر آن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد
سراندازان و جانبازان دگرباره بشوریدند
وجود اندر فنا رفت و فنا اندر وجود آمد
دگرباره جهان پر شد ز بانگ صور اسرافیل
امین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمد
ببین اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتند
همه خاکیش پاکی شد زیانها جمله سود آمد
ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده
چو نور از جان رنگ آمیز این سرخ و کبود آمد
نصیب تن از این رنگست نصیب جان از این لذت
ازیرا ز آتش مطبخ نصیب دیگ دود آمد
بسوز ای دل که تا خامی نیاید بوی دل از تو
کجا دیدی که بیآتش کسی را بوی عود آمد
همیشه بوی با عودست نه رفت از عود و نه آمد
یکی گوید که دیر آمد یکی گوید که زود آمد
ز صف نگریخت شاهنشه ولی خود و زره پردهست
حجاب روی چون ماهش ز زخم خلق خود آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف حال و هوای دگرگونی و تجدید حیات در درون انسانها و جهان میپردازد. در آن به وجود آمدن آواهای جدید و احساسی عمیق از زندگی اشاره شده است. شاعر به مفهوم فنا و بقا میپردازد و بیان میکند که مرگ و زندگی پیوسته به هم وابستهاند. عناصر خاکی با دریافت جان تازه، به پاکی دست مییابند و در این عوض، لذت و زیبایی از آن میروید. همچنین، شاعر بر این نکته تأکید دارد که برای تجربهی واقعی عشق و لذت، باید دل را بسوزاند و به تغییر و تحولی درونی دست یابد. در پایان به ارتباط میان ظواهر و باطن و تأثیرات متقابل آنها اشاره میشود.
هوش مصنوعی: بار دیگر، سرمستها از شدت خوشحالی به سجده افتادند، گویا آن نوازندهی جانها از پرده موسیقی به شادی و سرود درآمده است.
هوش مصنوعی: رزمندگان و فاتحان دوباره به شور و نشاط پرداختند؛ وجود به نابودی رفت و نابودی در وجود تجلی یافت.
هوش مصنوعی: دوباره دنیا پر از صدای صور اسرافیل شد و خبرهای غیبی آشکار گشت، که جان انسانها دوباره به زندگی بازگشت.
هوش مصنوعی: نگاه کن به اجزای خاکی که جان تازهای یافتهاند؛ همه چیزهای خاکی از ناپاکی دور شده و زیانها به سود تبدیل شدهاند.
هوش مصنوعی: آن دنیا رنگ و بویی ندارد، اما وقتی با دیده مینگرمی، مانند نوری که از جان به رنگ میآید، این سرخی و آبی که میبینی، تجلیاتی است از آن.
هوش مصنوعی: تن انسان از این رنگ و ظاهر بهرهمند است و جان او از این لذت و شادی برخوردار میشود. زیرا از آتش که در مطبخ میسوزد، دود برای دیگ برمیخیزد.
هوش مصنوعی: ای دل، بسوز تا اینکه خامی در تو نباشد؛ چون تا زمانی که خامی وجود دارد، بوی دل از تو منتشر نخواهد شد. آیا کسی را دیدهای که بدون آتش، عطر خوشی را حس کند؟
هوش مصنوعی: بوی عود همیشه در فضا حس میشود؛ نه اینکه عود از بین رفته باشد و نه اینکه تازهای به آن اضافه شده باشد. بعضی میگویند که این بوی خوش دیرتر به مشام میرسد و برخی دیگر میگویند که زودتر پیدایش میکنند.
هوش مصنوعی: شاهنشاه از صفوف جنگ فرار کرد، اما خود و زرهاش همچون پردهای بر چهرهاش در برابر زخمهایی که از مردم خورد، پنهان شده است. چهرهاش همچون ماه میدرخشد، اما زخمها نشان از درد و آسیبش دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد
زمی افروختی رخسار، آتش در وجود آمد
نمود این جهان بودی ندارد، بارها دیدم
من و تنگ دهان او که بود بی نمود آمد
که باور می کند از ما اگر مژگان تر نبود؟
[...]
ز هستی قطعکن گر میل راحت در نمود آمد
چو حیرت صاف ما در دست تا مژگان فرود آمد
نماز ما ضعیفان معبد دیگر نمیخواهد
شکستآنجا کهشدمحرابطاقتدرسجود آمد
چه دارد سیر امکان جز امید خاک گردیدن
[...]
عطا فرمود حق دختی نزد حاجی محمد را
که مضمونی به مولودش مرا بس خوش نمود آمد
صفائی بی چرا بسرای تاریخ ولادت را
قرینه چون پری از جن و دیوی در شهود آمد
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.