کافرمگر مخمل و سنجاب میباید مرا
سایهٔ بیدیکفیل خواب میباید مرا
معبد تسلیم و شغل سرکشی بیرونقیست
شمع خاموشی درین محراب میباید مرا
تشنهکام عافیت چون شمعتاکی سوختن
ازگداز درد، مشتی آب میباید مرا
غافل از جمعیتکنج قناعت نیستم
کشتی درویشم این پایاب میباید مرا
آرزوهای هوس نذر حریفان طلب
انفعال مطلب نایاب میباید مرا
در کشاکشهای نیرنگ خیال افتادهام
دل جنون میخواهد و آداب میباید مرا
شرم اگرباشد بنای وهم هستی هیچ نیست
بیتکلف یک عرق سیلاب میباید مرا
دامن برچیدهای چون صبح کارم میکند
اینقدر از عالم اسباب میباید مرا
مشرب داغ وفا منتکش تسکین مباد
آب میگردم اگر مهتاب میباید مرا
تا درین محفل نوای حیرتی انشاکنم
چوننگه یکتار و صدمضراب میباید مرا
بینیازم از رم و آرام این آشوبگاه
چشم میپوشم همهگر خواب میباید مرا
گریه همبیدل لب خشکم چومژگانترنکرد
وحشتی زین وادی بیآب میباید مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و نیازهای عمیق انسانی میپردازد. شاعر در آن از تمایلات و خوابهای خود سخن میگوید و به دنبال آرامش و عافیت است. او به نبود تعادل در دنیای مادی و نیاز به وجود معانی عمیقتر در زندگی اشاره میکند. شاعر از سرکشی و نارضایتی از شرایط موجود گلایه دارد و در جستجوی وفا و محبت است. در نهایت، او به بینیازی از صحنههای تکراری و عادی زندگی اشاره میکند و میخواهد به حالت عارفانهای برسد که در آن بتواند حقیقت وجود را بهتر درک کند.
هوش مصنوعی: اگر من کافر باشم، باید در آغوش مخمل و سنجاب زندگی کنم؛ اما برای آرامش و خوابم، نیاز به سایه درخت بید دارم.
هوش مصنوعی: مکان تسلیم و قبول شرایط، جایی است که در آن سرکشی و rebellious بودن نتیجهای ندارد. برای من، در این معبد، شمعی از خاموشی لازم است.
هوش مصنوعی: تشنگی برای عافیت مثل شعلهای است که از درد میسوزد و برای کاهش آن به یک لیوان آب نیاز دارم.
هوش مصنوعی: من از جمعیت و ازدحام غافل نیستم، زیرا درویش هستم و به این زندگی ساده و قناعتمحور نیاز دارم.
هوش مصنوعی: من باید خواستهها و آرزوهای خود را صرف حریفان کنم، زیرا موضوعی که به دنبالش هستم نایاب و کمیاب است.
هوش مصنوعی: در درگیریهای مختلف و فریبهای دنیوی، به نوعی در دنیای خیالات گرفتار شدهام. در این حالت، قلبم به جنون و شورش نیاز دارد، اما در عین حال، رعایت آداب و رسوم نیز برایم ضروری است.
هوش مصنوعی: اگر شرم وجود داشته باشد، همهی تصورات و نگرشها در مورد هستی بیمعناست. بدون هیچ تکلف و زحمتی، فقط یک قطره از حقیقت لازم است که برای من کافی باشد.
هوش مصنوعی: وقتی که تو دامن خود را بالا میزنی، صبح به من کار میدهد و من را به شدت به یاد عالم اسباب و علتها میاندازد.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وفاداری و سادگی عاشقانه اشاره میکند. او از وفا و محبت صحبت میکند که نباید به آن فشار یا زحمتی وارد شود. همچنین، او احساس میکند که در دنیای عشق، مانند آب به آرامی در حال حرکت است و خواستهاش این است که مانند ماه شب، عشق و محبتش را بپذیرد. این ابراز احساسات نشان میدهد که او میخواهد عشقش بیدردسر و بیزحمت باقی بماند.
هوش مصنوعی: در این محفل، میخواهم صدای حیرت و شگفتی را ایجاد کنم، زیرا برای من نیاز است که همزمان یک تار بزنم و از ضربههای انگشتانم استفاده کنم.
هوش مصنوعی: من از هر گونه اضطراب و آشفتگی بینیازم، چشمانم را به روی همهچیز میبندم و به خواب میروم.
هوش مصنوعی: گریهی کسی مثل من در جایی خالی و بیآب به اندازهای تلخ است که حتی نمیتوانم به یاد قطرات باران بیفتم. این احساس وحشت و دلتنگی از عرفان و تنهایی در این دشت بیانتها مرا آزار میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.