به که چندی دل ما خامشی انشا باشد
جرس قافلهٔ بینفسیها باشد
تا کی ای بیخبر از هرزهخروشیهایت
کف افسوس خموشی لب گویا باشد
گوشهٔ بیخبری وسعت دیگر دارد
گرد آسوده همان دامن صحرا باشد
بر دل سوختهام آب مپاش ای نم اشک
برق این خانه مباد آتش سودا باشد
نارسایی قفس تهمت افسرده دلیست
مشکلی نیست ز خود رفتن اگر پا باشد
طلبافسرده شود همت اگرتنگ فضاست
تپش موج به اندازهٔ دربا باشد
یارب اندیشهٔ قدرت نکشد دامن دل
زنگ این آینه ترسم ید بیضا باشد
بگدازید که در انجمن یاد وصال
دل اگر خون نشود داغ تمنا باشد
نسخهٔ جسم که بر هم زدن آرایش اوست
کم شیرازه پسندید گر اجزا باشد
شعلهها زیرنشین علم دود خودند
چه شود سایهٔ ما هم به سر ما باشد
تو و نظاره نیرنگ دو عالم بیدل
من و چشمی که به حیرانی خود وا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات درونی و تنهایی خود اشاره میکند. او از خاموشی دل و بینفسی گفته و از بیخبری دیگران نسبت به دردهایش انتقاد میکند. شاعر از آتش درون خود و تأسف برای خاموشی و سکوت میگوید و به اینکه دلش داغ تمنا دارد، اشاره میکند. او نگران است که آیا زیباییهای زندگیاش در خطر است و میسنجد که آیا عشق و یاد وصال میتواند دلش را شاد کند. در نهایت، شاعر به تأمل در پیرامون و وجود نیرنگهای دنیای بیرون میپردازد و به حیرت خود از دنیای اطراف اشاره میکند.
هوش مصنوعی: دل ما در سکوت و خاموشی نخواهد ماند، چرا که صدای جرس قافلهای که بیاحساسی و بیزندگی است، به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی میخواهی از بیخبری و بیاعتناییهای خود غافل باشی و فقط با سکوت، درد و غم خود را پنهان کنی؟
هوش مصنوعی: در جایی که خبری نیست، ممکن است دنیای جدیدی وجود داشته باشد. در حالی که آرامش و سکوت در این مکان میتواند به اندازهای باشد که همانند دامن وسیع صحرا حس شود.
هوش مصنوعی: برای دل زخمدار و سوختهام، آب نریز؛ ای اشک، نکن ببار که مبادا آتش عشق و شوق در این خانه شعلهور شود.
هوش مصنوعی: غم و اندوه دل، ناشی از کمبود و نارسایی شرایط است و مشکلی نیست اگر انسان بتواند از خودش فاصله بگیرد و از قید و بندهایی که او را محدود کرده، رها شود.
هوش مصنوعی: اگر تلاش و ارادهات کم شود، حتی در شرایط سخت، نباید انتظار داشته باشی که احساساتت و اشتیاقت به اندازهای باشد که دریا به تلاطم میآید.
هوش مصنوعی: ای کاش فکر قدرت، دل را از این آینه دور نکند، چرا که میترسم این زیبایی، به مانند ید بیضا (قدرت و معجزه) باشد.
هوش مصنوعی: برای یادآوری لحظات وصال و عشق، اشکهایتان را بریزید، زیرا اگر دل خونین نشود، آن دل هیچگاه داغ تمنا و آرزو نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: اجزای بدن به هم ریخته و نامرتب هستند و اگر بخواهیم آرایش و نظم را در آنها بر هم بزنیم، ممکن است دیگر زیبا و پسندیده به نظر نرسند.
هوش مصنوعی: شعلهها به خاطر دود خود در زیر علم قرار دارند. چه فرقی میکند اگر سایه ما نیز بر سرمان باشد؟
هوش مصنوعی: تو و تماشای فریب دو جهان، بیدل من و چشمی که به حیرت خود باز مانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وقت آنست که بر دشت تماشا باشد
باغ را زینت و زیب از گل رعنا باشد
هر که او جانور است آرزوی یار کند
هر که را هست دلی عاشق و شیدا باشد
ذره سنگ همه لعل بدخشان گردد
[...]
همه کس را نظری از تو تمنا باشد
این نوع همه از دیده بینا باشد
دوش در خواهش یک بوسه رقیب تو مرا
چیزها گفت که دشنام تو حلوا باشد
تیر و خنجر فکن از دست و بنازیم بکش
[...]
هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد
پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد
من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم
داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد
تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر
[...]
تا به کی این دل من واله و شیدا باشد؟
تا به کی در هوس عشق و تمنا باشد؟
دل و جان رفت ز دستم،چه کنم،درمان چیست؟
مدد جان و دل از عز تعالا باشد
آن زمانی که نقاب از رخ خود بگشاید
[...]
هر که را مهر تو اندر دل شیدا باشد
پای او را همه بر دیده من جا باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.