خطی که بر گل روی تو آب میریزد
به سایه آب رخ آفتاب میریزد
زبان نکهتگل ازسوال خود خجل است
لبت ز بسکه به نرمی جواب میریزد
فلک زخون شفق آنچه شب به شیشه کند
صباح در قدح آفتاب میریزد
به هرچه دیده گشودیم گرد وبرانیست
دلکه رنگ جهان خراب میریزد
خیال تیغ نگاه تو خون دلها ربخت
به نشئهای که ز مینا شراب میریزد
بیا که بیتوام امشب به جنبش مژهها
نگه ز دیده چوگرد ازکتاب میریزد
دمی که از دم تیغت سخن رود به زبان
به حلق تشنهٔ ما حسرت آب میریزد
به گریه منکر تردامنان عشق مباش
که اشک بحر ز چشم حباب میریزد
شکنج حلقهٔ دامی که جیب هستی تست
اگر ز خویش برآیی رکاب میریزد
تو ای حباب چه یابی خبر ز حسن محیط
که چشم شوخ تو رنگ نقاب میریزد
درین محیط زبس جای خرمی تنگ است
اگر به خویش ببالد حباب میریزد
بر آتش که نهادند پهلوی بیدل
که جای اشک، شرر زبنکباب می ریزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و تاثیر عمیق معشوق بر شاعر میپردازد. شاعر از نمادهایی چون گل، آفتاب، و ریختن شراب برای توصیف احساسات خود استفاده میکند. او از خجالت زبان گل و نرمی لب معشوق صحبت میکند و به چگونگی تأثیر نگاه معشوق بر دل و زندگیاش اشاره دارد. شاعر به نوعی عجز و حسرت در عشق اشاره میکند و از سختیها و دردهای ناشی از دوری معشوق میگوید. در نهایت، شعر به تنگی فضای خوشی در زندگی و عشق اشاره دارد و اینکه چه اندازه این احساسات عمیق و پیچیده هستند.
هوش مصنوعی: آبی که بر روی گل زیبای تو میریزد، سایهای از آب را بر روی صورت آفتاب میافکند.
هوش مصنوعی: زبان گل از سوالاتش شرمنده است و لب تو به قدری نرم و لطیف است که پاسخهای دلنشینی از آن جاری میشود.
هوش مصنوعی: آسمان از خون غروب، آنچه شب با شیشه انجام میدهد، صبح در جام آفتاب میریزد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که به آن توجه کردهایم، در واقع دل ما را غمگین و پریشان میکند، زیرا زیباییهای دنیا در حال نابودی و زوال هستند.
هوش مصنوعی: نگاه پر رمق و نافذ تو، مانند تیغی تیز، دلها را میآزارد و خوشیهایی که به خاطر شراب مینا به دست میآورم، در حالتی شبیه به مستی و سرمستی به من میریزد.
هوش مصنوعی: بیا و به من ملحق شو، چرا که امشب بدون تو، نگاهها مانند قطرات اشک از چشمانم سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که نام تیغ تو به زبان میآید، ما که تشنهی آب هستیم، حسرت و آرزو میکنیم که ای کاش آب به ما برسد.
هوش مصنوعی: به خاطر گریه کردن عاشقان عشق را انکار نکن، چون اشکهایشان مانند آب دریا از چشمانشان سرازیر میشود.
هوش مصنوعی: اگر از قید و بند دنیایی که به وسیلهی تعلقات و وابستگیها به وجود آمده، رهایی یابی، تمام امکانات و نعمتها به سوی تو سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: ای حباب، تو چگونه از زیبایی اطرافت باخبر هستی؟ که چشم شیطنتآمیز تو، رنگ نقاب را بر هم میریزد.
هوش مصنوعی: در این فضا به قدری جای شادی و خوشی محدود است که اگر کسی به خود بال و پر بزند، حباب میترکد و میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی بر آتش پیرامون بیدل نشستهاند، به جای اشک، جرقههای آتش از لبان او میریزد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تویی که از لب لعلت گلاب میریزد
ز زلف پرشکنت مشک ناب میریزد
متاب زلف خود، ای آفتاب رخ، دیگر
که فتنه زآن سر زلف به تاب میریزد
به هر سخن، که لب همچو شکر تو کند
[...]
مگو که شیشه به ساغر شراب می ریزد
به قالب مه نو، آفتاب می ریزد
به گرمی نگه از شعله تاب میریزد
به نرمی سخن از گوهر آب میریزد
طراوت عرق شرم را تماشا کن
چو برگ گل ز نقابش گلاب میریزد
صبا به دامن آن زلف تا زند دستی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.