تا لبش در نظرم میگذرد
آبگشتن ز سرم میگذرد
فصل گل منفعلم باید ساخت
ابر بی چشم ترم میگذرد
زین گذرگه به کجا دل بندم
هرچه را مینگرم میگذرد
در بغل نامهٔ عتقا دارم
خبرم بیخبرم میگذرد
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بیرون درم میگذرد
جادهٔ پیسپر تسلیمم
هر چه آید به سرم میگذرد
ششجهت غلغل صور است اما
همه در گوش کرم میگذرد
مژهای باز نکردم هیهات
پر زدن زیر پرم میگذرد
موج اینبحر نفس راست نکرد
به وطن در سفرم میگذرد
هر طرف سایهصفت میگذرم
یک شب بیسحرم میگذرد
کاش با یأس توان ساخت چو بید
بیبری هم ز برم میگذرد
دل ندانم به کجا میسوزد
دود شمعی ز سرم میگذرد
خاکم امروز غبارانگیز است
پستی از بام و درم میگذرد
کاروان الم و عیش کجاست
من ز خود میگذرم میگذرد
چند چون شمع نگریم بیدل
انجمن از نظرم میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق و گذرای زندگی است. شاعر به مرور زمان و تغییرات آن اشاره میکند و احساس ناتوانی و بیچارگی را در مواجهه با زوال و فاصلهای که بین او و معشوقش وجود دارد، بیان میکند. او به لحظاتی که از دست میروند و احساساتی که از او میگذرند، میپردازد و به کمرنگ شدن رابطهها و خاطرات میاندیشد. در نهایت، شاعر با نگاهی پر از اندوه، به جستجوی دلی میپردازد که در آتش انتظار میسوزد و از غم جدایی رنج میبرد.
هوش مصنوعی: هر بار که لب او در برابر چشمم میآید، بهراستی از خاطر و از ذهنم میرود.
هوش مصنوعی: در فصل گل، باید به منافع خود بپردازم؛ ابر بدون چشم من در حال گذر است.
هوش مصنوعی: در این دنیا هر جا که مینگرم، همه چیز در حال گذر است و نمیتوانم به چیزی دل ببندم.
هوش مصنوعی: در آغوش نامهای پر از خبر آزادیام هستم، اما خودم از آن بیخبرم و زمان به آرامی میگذرد.
هوش مصنوعی: در حالی که زندگیام در گذر است، به خاطر دوری از محبوب، نتوانستهام به عمق همراهی و نزدیکی با او دست یابم.
هوش مصنوعی: من در مسیر پیروزی بر تسلیم قرار دارم و هرچه که در زندگی برایم پیش بیاید، به راحتی از کنار آن عبور میکنم.
هوش مصنوعی: صداها و نوای زندگی در اطراف ما در همه جهات به گوش میرسد اما بسیاری از افراد با وجود این صداها توجهی به آن ندارند و همچون کرم در سکوت و بیتفاوتی به سر میبرند.
هوش مصنوعی: من حتی پلک هم نزدم، تا پروازی کنم. در حالی که زیر پناهم، همه چیز به راحتی میگذرد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در سفرم، با وجود اینکه در دل دریا هستم، هیچکدام از نفسهای این دریا مرا به یاد وطن نمیاندازد و حس دلتنگی برای وطن در من وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به هر سو که میروم، همانند سایهای عبور میکنم و یک شب بدون صبح و روشنایی میگذرد.
هوش مصنوعی: کاش بتوانم با ناامیدی کنار بیایم، مثل بید که بدون نیاز به هیچ چیز، از کنارم میگذرد.
هوش مصنوعی: دلم نمیدانم به کجا سوخته است، ولی بوی دود شمعی از سرم رد میشود.
هوش مصنوعی: امروز خاک من پر از غبار و گرد و غبار است و این وضعیت از بالای بام و در جلویم میگذرد.
هوش مصنوعی: کاروان غم و شادی کجا رفته است؟ من از خودم عبور میکنم و زمان نیز در حال گذر است.
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که مانند شمع غمگین و نگرانم، و در این حال، دیگران به راحتی از کنارهام میگذرند و به من توجهی نمیکنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.