گنجور

 
 
 
عین‌القضات همدانی

تا من به میان رسول یابم با تو

تنها ز همه جهان من و تنها تو

خورشید نخواهم که بر آید با تو

آیی بر من سایه نباشد با تو

خاقانی

صد ساله ره است از طلب من تا تو

در بادیهٔ طلب من آیم یا تو

جانی به سه بوسه شرط کردم با تو

شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو

ظهیری سمرقندی

تنها ز همه جهان من و تنها تو

یا من به میان رسول بایم یا تو

خورشید نخواهم که برآید تا تو

تنها روی و سایه نیاید با تو

مولانا

خواهی که مقیم و خوش شوی با ما تو

از سر بنه آن وسوسه و غوغا تو

آنگه تو چنان شوی که بودی با من

آنگاه چنان شوم که بودم با تو

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه