گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

اقبل العید بقدح غلب الدهر و فاز

وسقی الخمر فقد حل لنا الشرب و جاز

عید فرخنده به اقبال رسیدست فراز

باز خواهید می لعل که عید آمد باز

موسم طاب و یوم حسن غرته

واشرب الراح و عاشره بلهو و مجاز

جام می ده به من امروز و مرا غصه مده

عمر کوته تر از آنتس مکن قصه دراز

انما العمر و ما تابعه ظل ضحی

فحذ الحظ من الظل برفق و و فاز

عید خرم نشود تا نکند عیش درو

شاه عادل قزل ارسلان ملک بنده نواز

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode