ای عارض چون روزت روزم به شب آورده
وی غمزه جانسوزت جانم به لب آورده
جزعت به جگر خواری دل برده به صد زاری
لعلت به شکر باری شکلی عجب آورده
مهر تب صد غمگین داده ز لب شیرین
وز بهر من مسکین زان مهر تب آورده
دریاب که هم روزی بودم ز سر سوزی
با چون تو جگر دوزی روزی به شب آورده
هم سروی و هم بلبل هم سوسنی و هم گل
ای بر سمن از سنبل شور و شغب آورده
شد حال مجیر از غم بر دف زده در عالم
تو از غم او هر دم چون می طرب آورده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.