گنجور

 
مجیرالدین بیلقانی

از زلف سر شکسته یکی حلقه در شکن

بنیاد صبر ما همه در یکدگر شکن

بر جان عاشقان زد و مرجان کمین گشای

صف گرده است ور دو به یک غمزه بر شکن

با ما چو تیردار دل ای شوخ وانگهی

ما را هزار تیر ز غم در جگر شکن

در باغ عمر ما چو سزای تو میوه نیست

گه بیخ خشک سوز و گهی شاخ تر شکن

از آه سرد ما که بکوی تو جان دهیم

آوازهای گرم نسیم سحر شکن

یک بار خوش بخند و دل ما درست کن

یک دم ترش نشین و کمین در شکر شکن

چون خاص عشق تست مجیر از جهان تو نیز

خونش زیاده ریز و دلش بیشتر شکن