زهی از فر تو گشته جهان نصرت آبادان
زهی در عهد تو دیده زمانه عدل نوشروان
به نصرت دور گردونی به حرمت کعبه ثانی
به رتبت اوج خورشیدی به کنیت سایه یزدان
چو تو ساغر نهی بر کف ترا جنت سزد مجلس
چو تو جولان کنی در صف ترا گردون سزد میدان
تو داری معجز موسی که اندر آتش حمله
تو از رمح اژدها سازی گر او کرد از عصا ثعبان
کسی را کو ببیند دست و تیغت در صف مردی
همه دستان و زرق آید حدیث رستم دستان
توانم خورد سوگندی که آنرا نیست کفارت
به خاک پای تو یعنی به آب چشمه حیوان
که کرد از پیش و خواهد کرد از اکنون تا گه محشر
فلک با دولتت بیعت ظفر با رایتت پیمان
کسی کو هست هم کشتی و هم طوفان تویی زیرا
که وقت رحمتی کشتی و گاه هیبتی طوفان
ترا ایزد ز آب و خاک نسر شتست پنداری
که کردست از تو هر عضوی ز فر و فضل دیگرسان
زبان از شکر و طبع از آب و روی از نور و لفظ ار در
سر از رحمت دل از شفقت تن از عصمت کف از برهان
به زخم تیغ کم کردی ز گیتی زحمت فتنه
به نوک نیزه بنشاندی ز عالم آفت عصیان
اگر چه نصرت و فتح تو چندان شد که می گردد
زبان از شکر آن عاجز خرد در وصف آن حیران
ولیک این نوبت آن گردی به عون بخت و لطف حق
که چشم هیچکس در هیچ عهد از کس ندیدست آن
به سال پانصد و هفتاد و هشتم روز عاشورا
سحرگه روز آدینه قمر در ثالث میزان
به فر دولت وافی به عون نصرت کافی
به سعد طالع میمون به لطف قوت ایمان
نمودی از سر شمشیر با بدخواه برهانی
که شد بر طالع سعدت دلیل و حجت و برهان
تعالی الله چه ساعت بود آن ساعت که اندر صف
ز بهر کین میان بستی و بر یکران گشادی ران
به زیرت صرصر تازی به دستت آتش هندی
شده زان آهن و صرصر مخالف بی سر و سامان
تو چون شیر و سر رمح تو همچون اژدها گشته
میان شیر و اژدرها شده خصم تو سرگردان
بدان تا در صف هیجا شود نظاره تیغت
ملک عاجز شد از طاعت فلک ساکن شد از دوران
شد از رمح غلامانت هوا با نیسان همبر
شد از گرد سوارانت زمین با آسمان یکسان
ز تف حمله گرمت عدو را آه شد چون یخ
ز زخم خنجر تیزت فلک را کنده شد دندان
فغان و بانک کوس افگنده در صحن زمین غلغل
خروش نای رویین برده بر طاق سپهر افغان
نخست از حلق فرعونان براندی بر زمین دریا
پس از دریا برون راندی به سان موسی عمران
تو پنداری شد آن ساعت ز بهر کشتن خصمت
فنا بر تیغ تو قبضه، اجل بر تیر تو پیکان
به تیغ تیز در شبدیز آن کردی کزان صد یک
نه حیدر کرد در صفین نه رستم کرد در توران
به دست بندگانت در کمان شد ابر نیسانی
که از وی یغلق و یاسج همی بارید چون باران
چو شب کردند در شبدیر روز خصم بیدولت
که آن شب را نخواهد دید هرگز هیچ کس پایان
به عون خنجر شیران درگاهت در آن صحرا
سپهر از خون خصم تو سگانرا می کند مهمان
چنانست اندران کشو رسری بی تن تنی بی سر
که عاقل باز نشناسد فلان را صورت از بهمان
تواز بهر کسان بسیار خوان بنهاده ای لیکن
ز بهر کرکسان اکنون در آن موضع نهادی خوان
به جان جست آنکه جست از تو ولیکن من بگویم چون؟
گسسته پرچم نیزه، دریده دامن خفتان
همیشه رسم قربان بودی اندر عشر ذی الحجه
تو در عشر محرم کرده ای بدخواه را قربان
نرستند از سر خفت و گر رستند هست اکنون
یکی در گوشه ای عاجز یکی در مسجدی پنهان
فلک دید از شبیخونت که و مه را در آن لشکر
نفس در بر شده زوبین قبا بر تن شده زندان
علمشان جمله آوردی و کردی سرنگون یعنی
که چون شد سرنگون دشمن علم جز سرنگون نتوان
تو هستی خسرو ایران و در شبدیز با شیرین
حکایت می کند خسرو ز فتح خسرو ایران
به خوزستان به فال شوم و نام شوم شد خصمت
رفیق او دلی پر درد لیکن درد بی درمان
ز آه تلخ او زین پس عجب نبود اگر روید
به جای نیشکر حنظل همی از خاک خوزستان
کسی کز اول نامش همه شومی است دور از تو
ازو فال نکو جستن ندارد در خرد امکان
برادر مانده اندر بند و لشگر گشته آواره
پیاده جسته از دستت به زرق و حیله و دستان
اگر بدخواه بغی آورد برد از لشکرت کیفر
و گر دشمن بد اندیشید دید از تیغ تو خذلان
چنین آید جزای آنکه با دولت زند پهلو
چنین باشد سزای آنکه در نعمت کند طغیان
بنامیزد چنین باید جلال و فتح و پیروزی
کزو دشمن شود غمگین وزو نصرت شود شادان
زهی شاه بلند اختر زهی خورشید روز افزون
که از جان آفرین بادت هزاران آفرین بر جان
شکستی آخر و خستی بداندیشان دولت را
به تیغ آسمان نصرت به رمح اژدها جولان
هزیمت کردی اعدا را و بیرون آمدی ناگه
چو ماه از ابر و در از آب و مشگ از ناف و زر از کان
همی راندی خوش و خرم به پیروزی و بهروزی
قدم پی بر پی نصرت علم سرتاسر کیوان
رکابت بر سر فتح و عنانت در کف نصرت
زمانه پیش حکمت سر نهاده بر خط فرمان
فلک نصر من الله خواند بر دست تو از مصحف
جهان انا فتحنا گفته با تیغ تو از فرقان
امیران و غلامانت به خدمت پیش تو کرده
همه آب ظفر روشن همه دشوار ملک آسمان
فلک با رایتت هر دم به حسبت کرده دلجویی
ظفر با سنجقت صدره به رغبت کرده جان افشان
شنیده صیت اقبال تو هم گردون و هم اختر
بخوانده نامه فتح تو هم دانا و هم نادان
از اکنون تا مهی دیگر به دست قاصد دولت
رسد آواز فتح تو به شرق و غرب و انس و جان
خداوندا ترا از چار چیز این فتح شد حاصل
ز بنده بشنو این معنی چو بشنیدی حقیقت دان
یکی از فضل یزدان بین دوم از نیت نیکو
سیم فر اتابک دان چهارم دولت سلطان
همی تا ابر نقاشی کند در فصل فروردین
همی تا باد عطاری کند در نیمه نیسان
همی تا عادت آن باشد که عشاق جهان دایم
بنازند از شب وصل و بنالند از شب هجران
جهان باد از رخت خرم کرم باد از کفت شامل
نهادت دایم الصحه وجود ثابت الارکان
زمانه پیش تو بنده به فرمانت سرافگنده
فراز نامه نصرت همیشه نام تو عنوان
ترا هر روز و هر ساعت مسلم فتح دیگرگون
ترا هر لحظه و هر دم مسخر ملک دیگرسان
زمین مأمور حکم تست ازو بیخ بدان برکن
جهان شش گوشه ملک تست در وی شاخ تو بنشان
دل و چشم اتابک باد از تو خرم و روشن
مه عمر شما ایمن ز رنج و آفت و نقصان
تو زان پیر جوان دولت ممالک کرده مستخلص
وی از بخت جوان تو جهانرا دیده آبادان
تو همچون نام خود پیوسته ملک آرا و دین پرور
مجیر از جان درین حضرت چو حسان گشته مدحت خوان
فلک تا چند خواهد گشت و عالم چند خواهد بود
دوامت باد ده چندین و عمرت باد صد چندان
رفیقت ز اختر میمون جلال و دولت باقی
نصیبت زایزد بیچون بقا و عمر جاویدان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و توصیف شاه و پیروزیهای او در میدان جنگ میپردازد. شاعر به نیکیهای شاه، انصاف و عدل او مشابه نوشروان اشاره کرده و او را به دلیل قدرت و موفقیتهایش در نبردها همچون موسی و رستم میستاید. شاعر به توفیقاتی که شاه در سال ۵۷۸ هجری و در روز عاشورا به دست آورده، اشاره میکند و پیروزی او را از الطاف الهی میداند. او همچنین به شجاعت و قدرت لشکریان شاه و شکست دشمنانش پرداخته و از بخشش و حکمتش میگوید. شاعرانگی و غنای زبان شعر، عظمت و شکوه جنبشهای شاه و ثبات سلطنت او را مورد تحسین قرار میدهد و در نهایت برای عمر طولانی و بقاء او و دولتش دعا میکند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال جهانی که به برکت تو در امنیت و سربلندی است. در زمان تو، چشم دنیا عدالت و انصاف را مشاهده میکند.
هوش مصنوعی: به یاری چرخ گردان و به حرمت کعبه دوم، به مقام بلند خورشید و به لقب سایه خداوند.
هوش مصنوعی: وقتی تو جامی را در دست میگیری، بهشت به تو میآید. وقتی تو در میان جمع به نمایش مهارتهایت میپردازی، آسمان هم میدان برگزاری این نمایش میشود.
هوش مصنوعی: تو قدرتی داری مانند معجزه موسی که وقتی به آتش میروی، میتوانی از نیزهات اژدهایی بسازی. اگر او عصایش را به ثعبان تبدیل کرد، تو هم میتوانی کارهای بزرگتری انجام دهی.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را ببیند که با شمشیر و قدرتت در میان دیگران ایستادهای، همهی دستان و زیباییها به یاد داستان رستم دستان میافتند.
هوش مصنوعی: من میتوانم با یک وعده به تو بگویم که هیچ چیزی نمیتواند جای رمق و قدرت تو را بگیرد، یعنی به اندازهی زندگی و وجودت برایم ارزشمند است.
هوش مصنوعی: که پیش از این، قدرت تو را برسم گرفته و اکنون نیز ادامه خواهد داشت تا روز قیامت، آسمان با حکمت تو بیعت میکند و با پرچم تو پیمان میبندد.
هوش مصنوعی: شخصی که همزمان هم قایق نجات است و هم طوفان، تو هستی، زیرا در زمان رحمت، تو مانند قایق نجات میمانی و در زمان قدرت و هیبت، به مانند طوفان ظاهر میشوی.
هوش مصنوعی: تو را خداوند از آب و خاک آفریده است و این خیال نکن که هر بخشی از وجودت به یک شکل و کیفیت خاصی برگزیده شده است.
هوش مصنوعی: زبان مانند شکر شیرین است، طبع و ویژگیهای فرد از آب صاف و زلال به نظر میرسد، چهرهاش مانند نوری درخشان است. اگر سخنی از رحمت در دل دارد، دلش پر از محبت است، تن او از پاکی و عصمت خالی نیست و دستش مملو از دلایل محکم و برهان است.
هوش مصنوعی: به خاطر زخم چ blade که بر تن زدی، از درد و رنج دنیا کاستی. با قرار دادن فتنه بر بالای نیزه، آفت عصیان را بر عالم نمایاندی.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه پیروزی و موفقیت تو به قدری بزرگ و زیاد است که زبان از وصف آن ناتوان است، اما عقل و خرد نیز در توصیف این همه نعمت و فتح شگفتزده و حیران ماندهاند.
هوش مصنوعی: این بار، به یاری شانس و رحمت حق، چیزی را تجربه خواهی کرد که هیچکس در هیچ زمان و از هیچ کسی شاهد آن نبوده است.
هوش مصنوعی: در صبح روز جمعه، در تاریخ پانصد و هفتاد و هشتمین سال، در روز عاشورا و در فصل پاییز، ماه در برج میزان قرار داشت.
هوش مصنوعی: با رحمت و حمایت الهی، موفقیتهایی که به دست میآوریم، به خاطر شانس و طالع خوب ماست و اینها همه به لطف و قدرت ایمان ما بستگی دارد.
هوش مصنوعی: تو با درخشش شمشیری که در برابر بدخواهانت به نمایش گذاشتی، دلیلی محکم و روشنی بر خوشبختیات ارائه کردی.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ است؛ چه ساعتی بود که تو به خاطر انتقام، در صف ایستادی و بر افراد مقابل خود حمله کردی!
هوش مصنوعی: به زیر تندباد سردی که به تو میوزد، آتش عشق و احساس در دستانت شعلهور است. این آهن و تندباد مخالف، بینظم و بیسرپرست به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: تو مانند شیری و نیزهات همچون اژدهایی شده است. میان شیر و اژدها، دشمن تو در سردرگمی و حیرت است.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی تیغ تو در میدان نبرد نمایان میشود، حتی ملک نیز از اطاعت و فرمانبری ناتوان میشود و آسمان به آرامش و سکون در میآید.
هوش مصنوعی: به خاطر نیرو و عظمت خدمتگزارانت، آسمان با نواختن نیسان به زمین نزدیک شده است و زمین هم با سوارانت به آسمان شباهت پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: از شدت حملهات، دشمن را مانند یخی ذوب کردی. بر اثر زخم چاقوی تیزت، دندان آسمان شکسته شد.
هوش مصنوعی: صدای ناله و بانگ طبل در زمین طنینانداز شده و صدای خروش نای، به آسمان بلند رفته است.
هوش مصنوعی: خداوند به موسى (ع) اجازه داد تا از دریا عبور کند و آن را شکافت، به گونهای که قومش به مسیر خود ادامه دهند. این عمل نمایانگر قدرت و اراده الهى است که فرعونیان را در برابر موسى نابود کرد و او را در این راه یارى نمود.
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که در آن لحظه، برای نابودی دشمنات، مرگ بر شمشیر تو تسلط یافته است و سرنوشت، بر تیر تو ویرانی را هدایت میکند.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، قدرتی خردکننده و بیرحمانه داشتی که حتی حیدر (علی) در جنگ صفین و رستم در میدانهای توران هم قادر به انجام آن نبودند.
هوش مصنوعی: ابر نیسانی که با دستان بندگانت به کمان درآمد، به گونهای باران میبارد که همچون باران یغلق و یاسج فرو میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که شب در شبدیر فرا میرسد، دشمن بیدولت دیگر هیچکس آن شب را نخواهد دید و هرگز به پایان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: با کمک خنجر شیران، درگاه تو در آن دشت آسمان، خون دشمنان تو، سگها را مهمان میکند.
هوش مصنوعی: در آن مکان، چیزی وجود دارد که مانند سرپوشی است بدون اینکه بدنی داشته باشد و مانند بخشی از بدن بدون سر است. به طوری که حتی افراد باهوش هم نمیتوانند آن را از یکدیگر تشخیص دهند.
هوش مصنوعی: تو برای بسیاری از مردم سفرهای گستردهای، اما اکنون سفرهات را برای کرکسها در آن مکان پهن کردهای.
هوش مصنوعی: من به جان کسی که از تو دور شده است فکر میکنم، اما چطور بگویم؟ مثل پرچمی که از تیرک جدا شده یا دامن لباسهایی که پاره شدهاند، به هم ریخته هستم.
هوش مصنوعی: در زمان قربانی کردن، همیشه در ایام حج بودی. اما امسال در ایام محرم، تو بدخواه را قربانی کردهای.
هوش مصنوعی: برخی از مردم به دلیل خواب و غفلت از حالشان بیرون نیامدهاند و اگر هم به خود بیایند، اکنون عدهای در گوشهی کوچک و ناتوانی به سر میبرند و عدهای دیگر در جایی مانند مسجد پنهان شدهاند.
هوش مصنوعی: آسمان از حملهات مشاهده کرد که در آن شب، ماه در دستهی نفسها محاصره شده و با نیزهای که به تن قبا زده، در زندان گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: علم و دانش آنها را به زانو درآوردی و به زیر کشیدی، یعنی وقتی که دشمن در هم شکست، دیگر علم نمیتواند چیزی جز شکست برای او به ارمغان آورد.
هوش مصنوعی: تو شاه ایران هستی و در دنیای خیال، با شیرین از پیروزیهای خود میگویی.
هوش مصنوعی: به خوزستان که میروم، بدی و نام زشتی به سراغ من میآید. دوست من به دشمنیام تبدیل شده و دلم پر از درد است، اما این درد درمانی ندارد.
هوش مصنوعی: از اندوه عمیق او نباید تعجب کرد اگر در سرزمین خوزستان به جای نیشکر، گیاه تلخ و بیمزهای مانند حنظل بروید.
هوش مصنوعی: کسی که از ابتدا نامش به بدی معروف است، دور از توست و نمیتوان از او توقع خوشیمنی داشت. این امر در خرد و عقل هم جا ندارد.
هوش مصنوعی: برادر در زیر فشار و سختی گرفتار مانده و سربازان به خاطر نیرنگ و فریب تو در حال آوارگی و ناچاری هستند.
هوش مصنوعی: اگر دشمنی خواسته باشد به تو آسیب برساند، نتیجهای جز شکست برایش نخواهد داشت و اگر کسی با نیت بد به تو حمله کند، تیغ تو او را ناامید میکند.
هوش مصنوعی: پاداش کسی که در کنار نعمتها زندگی میکند، این است که دچار عذاب میشود و کسی که در نعمتها طغیان و نافرمانی کند، باید متحمل عواقب آن باشد.
هوش مصنوعی: برای بدست آوردن جلال و پیروزی، باید به نام او توجه کرد؛ زیرا از این طریق دشمنان غمگین خواهند شد و دوستان و پیروان شاد و خوشحال خواهند گشت.
هوش مصنوعی: ای کاش، ای پادشاه با ستاره ای بلند، ای خورشید درخشان که هر روز بیشتر از قبل میتابی، بر تو هزاران درود و تحسین فرستند، که از جان آفرینی توست.
هوش مصنوعی: سرانجام شکست خوردی و دچار ناامیدی شدی. بداندیشان، سرنوشت را با حملهای از آسمان و یاری که مانند نیزهی اژدهاست، تحت فشار قرار میدهند.
هوش مصنوعی: تو دشمنان را شکست دادی و ناگهان مانند ماه از پشت ابر ظاهر شدی، مثل گلی که از آب بیرون میآید و مشک که از ناف خود خوشبوئی خود را مینماید، یا طلا که از معدن به دست میآید.
هوش مصنوعی: تو با شادابی و خوشحالی به سوی پیروزی و کامیابی پیش میروی، قدم به قدم در مسیر پیروزی گام برمیداری و علمت همچون ستارهای در آسمان، درخشان و نمایان است.
هوش مصنوعی: تو در آستانه پیروزی هستی و در دستان تو قدرت یاری زمان قرار دارد. حکمت خود را بر سر فرمانی مهم گذاشتهای و به آن احترام میگذاری.
هوش مصنوعی: آسمان پیروزی خدا را به نام تو میخواند، و در کتاب عالم، آیه "ما به تو پیروزی دادیم" را با شمشیر تو از قرآن بیان میکند.
هوش مصنوعی: فرمانروایان و خدمتگذاران تو همگی به پای تو آمدهاند و به تو درود میفرستند، در حالی که دستیابی به موفقیت و قدرت بر دشواریهای آسمان حکمفرماست.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر تو هر لحظه به تو توجه میکند و به پیروزیات احترام میگذارد. تو با جمال و زیباییات جانها را به شوق میآوری و آنها را به خود جذب میکنی.
هوش مصنوعی: شایستههای تو را همه جا میشنوند، حتی در آسمان و ستارهها. نام پیروزیات را هم عاقلها میدانند و هم نادانها.
هوش مصنوعی: از حالا تا زمانی دیگر، خبری از پیروزی تو به دست پیغامآور دولت به شرق و غرب و همه جا خواهد رسید.
هوش مصنوعی: خداوندا، این پیروزی به واسطه چهار چیز به دست آمده است. از بندهات این منظور را بشنو و وقتی که شنیدی، حقیقت آن را درک کن.
هوش مصنوعی: از فضل خداوند یکی را ببین، دوم از نیت نیکو. سومی، فرزندی از اتابک و چهارمی، دولت پادشاه است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ابرها در بهار به زیبایی نقاشی میکنند و بادها عطر و تازگی فصل را به همراه دارند.
هوش مصنوعی: عشقورزان همیشه باید در خوشی و شادمانی به سر ببرند و از شبهای جدایی و دوری شکایت کنند.
هوش مصنوعی: دنیا به زیبایی تو رونق دارد و لطافت تو، همچون کرم در درون خویش، تأثیرگذار است. وجود تو همیشه سالم و ثابت است و به راحتی میتواند همه چیز را در خود بگنجاند.
هوش مصنوعی: زمانه در برابر تو، مانند بندهای فرمانبردار، در حالی که خجالتزده است، پیوسته از پیروزیها و موفقیتهای تو یاد میکند و نام تو همواره به عنوان بهترین و بزرگترین در این یادها ذکر میشود.
هوش مصنوعی: هر روز و هر ساعت به شکلی جدید و تازه به دست میآوری و در هر لحظه و هر دم به شیوهای متفاوت تحت سلطهی قدرتی جدید قرار میگیری.
هوش مصنوعی: زمین به فرمان توست، بنابراین ریشهاش را محکم کن. جهان شش گوشهای که در آن قرار دارد، متعلق به توست، پس در آن، شاخههای خود را بکار.
هوش مصنوعی: دل و چشمان اتابک با وجود تو شاد و روشن هستند. امیدوارم عمر شما از مشکلات، دردها و کمبودها مصون باشد.
هوش مصنوعی: تو به واسطهی آن پیر که دولتها را سر و سامان داده، از بخت جوانت، جهانی آباد و آباد دیدهای.
هوش مصنوعی: تو مانند نام خود همیشه زیبا و مملو از دین هستی و از جان پاک خود در این مقام همچون حسان، مدح و ستایش میکنی.
هوش مصنوعی: زمان تا چه زمانی ادامه خواهد داشت و جهان چه مدت پایدار خواهد ماند؟ ای کاش طول عمر تو چندین برابر باشد و زندگیات صد برابر افزونتر گردد.
هوش مصنوعی: دوستت از ستارههای خوشیمن برخوردار است و جلال و مقام او پایدار خواهد بود. نصیب تو نیز بیچون و چرا طول عمر و بقا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سپهسالار لشکرشان یکی لشکر کاری
شکسته شد از و لشکر ولیکن لشکر ایشان
چه روز افزون و عالی دولتست این دولت سلطان
که روز افزون بدو گشته ست ملک و ملت و ایمان
بدین دولت زیادت شد به اسلام اندرون قوت
بدین دولت پدید آمد به تعطیل اندرون نقصان
بدین دولت جهان خالی شد از کفران و ازبدعت
[...]
خجسته دولت عالی همین کرد ای ملک پیمان
که فتحی نو دهد هر روز از یک گوشه کیهان
فرود آرد سپاهت را به گرد کشور عاصی
برآرد گرد از آن کشور بسوی گنبد گردان
برانگیزد ز شادروان سپاه پادشاهی را
[...]
چه گوئی؟ ای شده زین گوی گردان پشت تو چوگان
به دست سالیان شسته زمان از موی تو قطران
ز قول رفته و مانده چه بر خواندی و چه شنودی؟
چه گفتند این و آن هر دو؟ چه چیز است این، چه چیز است آن؟
گر این نزدیک را گوئی و آن مر دور را گوئی
[...]
چو رستم گشت در کوشش، چو حاتم گشت در بخشش
چو لقمان گشت در حکمت، چو سلمان گشت در عرفان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.