گنجور

 
ابوالفضل بیهقی

ذکر نسخة الکتاب و المشافهتین مع الرّسولین المذکورین الخارجین بجانب ترکستان‌

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. و چون در ضمان سلامت‌ و نصرت ببلخ رسیدیم- زندگانی خان اجلّ دراز باد- و همه اسباب ملک منتظم گشت، نامه فرمودیم‌ با رکابداری مسرع‌ تا از آنچه ایزد، عزّذکره، تیسیر کرد ما را، از آن زمان که بسپاهان برفتیم تا این وقت که باینجا رسیدیم، از فتحهای خوب که اوهام و خاطر کس بدان نرسد، واقف شده آید و بهره از شادی و اعتداد بحکم یگانگیها که میان خاندانها مؤکّد است برداشته آید؛ و یاد کرده بودیم که بر اثر رسولان فرستاده شود در معنی عقد و عهد تا قواعد دوستی که اندران رنج فراوان برده آمده است تا استوار گشته، استوارتر گردد.

و در این وقت أخی و معتمدی‌، ابو القاسم ابراهیم بن عبد اللّه الحصیری را ادام اللّه عزّه‌، که از جمله معتمدان مجلس ماست در درجه ندیمان خاصّ و امیر ماضی، پدر ما، انار اللّه برهانه‌، وی را سخت نیکو و عزیز داشتی و از احوال مصالح ملک با وی سخن گفتی و امروز ما را بکار آمده‌تر یادگاریست و حال مناصحت‌ و کفایت وی ظاهر گشته است برسولی فرستاده آمد تا سلام و تحیت‌ ما را اطیبه و ازکاه‌ بخان رساند و اندر آنچه او را مثال داده آمده است، شروع کند تا تمام کرده آید و پخته با اصلی درست و قاعده‌یی راست بازگردد. و قاضی ابو طاهر عبد اللّه بن احمد التبّانی، ادام اللّه توفیقه‌، را با وی ضم‌ کرده شد تا چون نشاط افتد که عقد و عهد بسته آید بر نسختی که با رسول است، قاضی شرایط آن را بتمامی بجای آرد در مقتضای شریعت‌ . و این قاضی از اعیان علماء حضرت‌ است شغلها و سفارتهای با نام کرده‌ و در هر یکی از آن مناصحت و دیانت وی ظاهر گشته.

و با رسول ابو القاسم مشافهه‌یی است که اندران مشافهه سخن گشاده‌تر بگفته آمده است‌، چنانکه چون دستوری‌ یابد، آن را عرض کند. و مشافهه‌یی دیگر است با وی در بابی مهمتر که اگر اندر آن باب سخن نرود، عرضه نکند و پس اگر رود، ناچار عرضه کند تا اغراض بحاصل شود . و اعتماد بر وی تا بدان جایگاه است که چون سخن در سؤال و جواب افتد و درازتر کشد، هرچه وی گوید، همچنان است که از لفظ ما رود که آنچه گفتنی است در چند مجلس با ما گفته است و جوابهای جزم‌ شنیده تا حاجتمند نگردد بدانکه در بابی از ابواب آنچه می‌باید نهاد، اندر آن استطلاع‌ رایی باید کرد که کارها تمام کرده بازگردد. و نیز با وی تذکره‌ایست‌، چنانکه رسم رفته است و همیشه از هر دو جانب چنین مهادات‌ و ملاطفات می‌بوده است، که چون بچشم رضا بدان نگریسته آید، عیب آن پوشیده ماند.

«و سزد از جلالت آن جانب کریم که رسولان را آنجا دیر داشته نیاید و بزودی بر مراد بازگردانیده شود، که مردم دو اقلیم بزرگ چشم بدان دارند که میان ما دو دوستی قرار گیرد. چون رسولان را بر مراد بازگردانیده شود، با ایشان باید که رسولان آن جانب محروس‌ مضموم‌ گردند که تا چون بحضرت ما رسند، ما نیز آنچه شرط دوستی و یگانگی است، چنانکه التماس‌ کرده آید، بجای آریم باذن اللّه عزّوجلّ‌ .