گنجور

 
سلطان باهو

تارها زنار در گردن کنم

خویش را باید که من کافر کنم

راه مسلمانی ندانم راه چیست

زان سبب زنار در گردن کنم

ننگ می آید مرا ز ایمان خویش

بالیقین من خویش را کافر کنم

بسته ام زنار کافر گشته ام

مومنان را هر زمان کافر کنم

یار کافر گشت ایمان خود فروخت

وای این زنار در گردن کُنم