دگر باره خیاط باد صبا
بر اندام گل دوخت رنگین قبا
بسی حله آورد و ببرید و دوخت
به نوروز، خیاط باد صبا
یکی را به بر ارغوانی سلب
یکی را به تن خسروانی ردا
ز اصحاب بستان که یکسر بدند
برهنه تن و مفلس و بینوا
به دست یکی بست زیبا نگار
به پای یکی بست رنگین حنا
بیاراست بر پیکر سروبن
یکی سبزکسوت زسرتا به پا
برافکند بر دوش بید نگون
ز پیروزه درّاعهای پربها
بسی ساخت بازیچه و پخش کرد
به اطفال باغ ازگل و ازگیا
به دست یکی پیکری خوبچهر
به چنگ یکی لعبتی خوشلقا
یکیبسته شکلیبهرخ بلعجب
یکی هشته تاجی به سر خوشنما
یکی را به بر طرفهای مشگبیز
یکی را به کف حلقهای عطرسا
پس آنگه بسی عقد گوهر ز هم
گسست و پراکندشان بر هوا
درخت شکوفه ده انگشت خویش
فراپیش کرد و ربود آن عطا
سیه ابر توفنده کز جیش دی
جدا مانده در کوه جفت عنا
بر آن شد که آید به یغمای باغ
بتاراجد آن ایزدی حلهها
برآمد خروشنده از کوهسار
بپیچید از خشم چون اژدها
که ناگاه باد صبا دررسید
زدش چند سیلی همی برقفا
بنالید از آن درد ابر سیاه
شد آفاق از نالهاش پرصدا
تو گفتی سیه بندهای کرده جرم
دهد خواجه اکنون مر او را جزا
ببارد ز مژگان سرشک آنچنان
کزان تر شود باغ و صحن سرا
گه از خشم دندان نماید همی
بتابد ز دندانش نور و ضیا
ببالد چمن زان خروش و غریو
بخندد سمن زان فغان و بکا
جنان کز خروشیدن کوس رزم
بخندد همی لشکر پادشا
نگه کن به ایران ز ده سال پیش
ز آشوب و غوغا و قحط و غلا
خزینه تهیتر ز مغز وزیر
ذخیره تهیتر از آن هر دوتا
ادارات، ویرانه و بیحقوق
سپاهی، برهنه تن و بینوا
سر ماه، دولت به دریوزگی
شده بر در اجنبی چون گدا
روان هر طرف جیش بیگانگان
به یغمای این ملک داده صلا
به هرگوشهای ظالمی مقتدر
به هر دستهای مفسدی مقتدا
شنیده خردمند هر بامداد
ز نابخردان تهمت و ناسزا
ز مردم کشان خون مردم هدر
ز غارتگران مال ملت هبا
شده ملک گیلان و مازندران
به تاراج بیگانه و آشنا
به هر برزن وکوی گرد آمده
پی مفسدت لشگری زاشقیا
بهشهر ری اندر به هریک دو ماه
شده چند بیچاره فرمانروا
وطندوستانسر ز خجلت به زیر
ولی سفگان گرم چون و چرا
درین حالت زار ناگه ز غیب
برآمد یکی دست زورآزما
نجنبید از هیبتش آب از آب
لهیب فتن سرد شد جابجا
تو بودی که در جنگ خونین رشت
سپر ساختی تن به تیر بلا
تو بودی که کردی به رزم جنوب
به دربا و صحرا تن خود فدا
تو بودی که گرگان ز نیروی تو
تهی شد ز یک گله گرگ دغا
توبودی کز آن پست و تیره مغاک
رساندی وطن را به اوج علا
همیدون به شرح هنرهای تو
زبان رهی قاصر است از ثنا
مگر وام خواهم ز تیمورتاش
زبانی فصیح و بیانی رسا
هم ازکلک او مایه خواهم همی
مگر کلک او مایه بخشد مرا
پس آنگه زصد دفتر مدح تو
توانم مگر کرد سطری ادا
دریغا جدا ماندم از مهر شاه
ز بس گفت دشمن بدم در قفا
چو من نیکخواهی کم آید بهدست
سخن گستر و ثابت و باوفا
نروبیده اندر دلش بیخ آز
نخشکیده در چشمش آب حیا
وطنخواه و بیدار و باتجربت
نوبسنده و ناطق و پارسا
به کار سیاست صدیق و دلیر
گریزان ز زرق و فریب و ربا
برون ز اختصاصی که دارم به شعر
ببستم زٍ هر علم طرفی جدا
ز اصل لغات و ز اصل خطوط
ز اصل ملل کامدند ازکجا
ز پیدایش خاک و استارگان
ز حیوان و انسان و آب و گیا
زگفتار داروبن و سر حیواه
ز تبدیل و از نشو و از ارتقا
ز تصنیف الحان و از صرف و نحو
ز تشریح و تاریخ و جغرافیا
فزون زین هنرها که از هر یکش
مرا خاست خصمی پلید و دغا
مرا این هنرها ز درگاه تو
جداساختای شاه کشورگشا
چه غم گر بمیرم به کام حسود
که ماند پس از من ز من شعرها
همه پخته مانند سیم رده
همه سخته مانند زر طلا
گر از شعر شاید که پوشش کنند
بپوشد زمانه ز شعرم کسا
حسودان ما هم بمیرند نیز
منزه شود دستگاه قضا
قضاوت ز روی عدالت شود
نه از روی بیداد وبخل و جفا
سخنهای ما خود ز دل خاسته است
در آن نیست یکذره ریو و ریا
به نیک و بدکار ما پی برند
پس از ما، چو خوانند اشعار ما
بر آنم که شعرم نگوید دروغ
وگر چندگوبد سخن در قفا
بوبژه که در شعرم اغراق نیست
صریح است و پاکیزه و جانفزا
به لفظ ار به کس اقتفا کردهام
به معنی نکردم به کس اقتفا
تنحل نکردم به شعر اندرون
نسازد به دریوزه اهل غنا
تتبع بسی کردهام لاجرم
توارد اگر شد تفضل نما
بلای توارد بلایی است صعب
به یزدان گریزم من از این بلا
ببین دفتر فرخی و سروش
که مصراعها نیست از هم جدا
من اینسان توارد ندارم به شعر
که نبود مرا حافظه بیوفا
مرا عیب کردند در سبک نظم
که این باستانی سخن تاکجا
همم عیب کردند درکار نثر
که این شیوه ی تازه باری چرا
ندانند کان باستانی سخن
کلیدیاستدرفضل ،مشگل گشا
زبان را نگه دارد از انحطاط
سخن را نگه دارد از انحنا
ولی نثر پیشین چنان ابتر است
که مقصود را کرد نتوان ادا
هماننظم، خاص است و نثر است عام
نداند کس ار شعر، باشد روا
ولی نثر را گر ندانند خلق
ابا معرفت کی شوند آشنا
در ایران به تازی نبشتند نثر
که در نثر تازی فراخ است جا
به نثر اعتنایی نبوده است پیش
که بوده است افزون به شعر اعتنا
بود سخت، بنیان نظم دری
ز آرایش و لون و برگ و نوا
ولی نثر تازی ز نثر دگر
بسی بیش دارد جمال و بها
بجز چند دفتر ز پیشینیان
که تقلید از آنان بود نابجا
نشان ده اگر هست نثری تمام
که بر جای پایش توان هشت پا
ازبرا به نثر نوبن تاختم
کز آن حاجت قوم گردد روا
گر این طرز تحریر بودی گزاف
نراندی بر آن هرکسی مرحبا
نکردی به هر مغز چون مل اثر
ندادی به هر بزم چون گل صفا
هرآن چیز کان را پسندند خلق
سراسر صوابست و جز آن، خطا
دربغا که خیره است چشم حسود
نبیند به جز عیب خلق خدا
گرت صد هنر باشد و عیب یک
صدت عیب گیرد حسود دغا
حسودان به پیغمبر هاشمی
ببستند از اینگونه بس افترا
که شعر استقرآن و بیمعنیست
الف لام میم و الف لام را
چو گرک حسد مصطفی را گزید
تو گوبی که آهو نگیرد مرا؟!
الا تا گلستان به فصل بهار
چو روی نکوبان شود دل گشا
سرت سبز باد و تنت زورمند
تو را دولت و دولتت را بقا
وطن باد در سایهٔ عدل تو
برومند و بالنده و باصفا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بهار و تجدید حیات است. خیاط باد صبا به باغ میآید و با زیبایی خود گلها را زینت میدهد. او لباسهای رنگارنگی برای گلها و بچههای باغ میدوزد و بازیچههایی برای آنها میآورد. اما ناگهان ابر تیرهای که به طوفان شباهت دارد، میخواهد این زیباییها را برباید. باد صبا با خشم به او حمله میکند و صدای نالهاش به گوش میرسد، در حالی که مکانهای مختلف ایران در آشفتگی و بیعدالتی به سر میبرند.
شاعر از زحمات خود در زمینه سیاست و جنگ برای وطن میگوید و از دوستداران وطن درخواست میکند توانا و متعهد به وطن باشند. او همچنین به عیبجویی حسودان اشاره میکند، کسانی که به دنبال تخریب دیگران هستند. شاعر به اهمیت نثر و شعر و ویژگیهای مخصوص هر کدام میپردازد و تحلیلی از وضعیت ادبیات و زبان فارسی ارائه میدهد. اشاره به دشمنی حسودان و افتراهایی که باعث بیاعتباری و بیدقتی در شناخت خوب و بد میشود نیز در این متن وجود دارد. در پایان، شاعر آرزو دارد که وطنش در سایه عدالت و در کنار پادشاهی برای همیشه سرزنده و شکوفا باشد.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی دوباره به زیبایی گل لباس رنگارنگی پوشانده است.
هوش مصنوعی: خیاطی که به نسیم صبحگاهی مشغول کار است، بسیار پارچه تهیه کرد و برش زد و دوخت و در عید نوروز به بازار آورد.
هوش مصنوعی: یک نفر به خود لباس ارغوانی پوشیده است و دیگری رداهایی به رنگ خسروانی به تن دارد.
هوش مصنوعی: از دوستان باغ بهشتی که کاملاً عریان و بیپول و تهیدست بودند.
هوش مصنوعی: زیبا دختری یکی را به دست خود زینت داده و به پای دیگری حنا با رنگهای زیبا بسته است.
هوش مصنوعی: یکی از درختان سرسبز و کهنسال را بر تن سروبن آراستهاند، از سر تا پا.
هوش مصنوعی: بر دوش بید، شکوهی از یک گوهر گرانبها و ارزشمند قرار گرفته است که نشان از زیبایی و قدرت دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از اسباب بازیها را درست کرد و آنها را در باغ به بچهها داد تا بازی کنند، از گلها و گیاهان استفاده کرد.
هوش مصنوعی: یک موجود زیبا و خوشچهره در دست کسی قرار دارد و یک دختر خوشچهر نیز به دامان کسی دیگر افتاده است.
هوش مصنوعی: یک نفر که سیمای زیبایی دارد، شگفتانگیز و جذاب است و دیگری که با افتخاری خاص، تاجی زیبا بر سر گذاشته است.
هوش مصنوعی: یکی در آغوش دیگری بوی خوشی دارد و دیگری در دستانش حلقهای معطر.
هوش مصنوعی: سپس بسیاری از گوهرها و جواهرات از هم جدا شدند و در فضا پخش گشتند.
هوش مصنوعی: درخت با ده شاخهاش شکوفهها را به جلو آورد و آن نعمت را برداشت.
هوش مصنوعی: ابرهای سیاهی که با تندبادی در حال حرکت هستند، از بلایای طبیعی که از دی (بهمن) جدا شدهاند، بر فراز کوه در حال شکلگیری هستند.
هوش مصنوعی: بر آن شد که به سرقت باغ بشتابد، در حالی که آن ایزد زیبا، لباسهای گرانبها بر تن دارد.
هوش مصنوعی: از کوهسار صدای بلندی بلند شد که به خاطر خشم، مانند اژدهایی پیچید و انعکاس پیدا کرد.
هوش مصنوعی: ناگهان نسیم خوشی وزیدن گرفت و چندین بار بر او ضربهای زد.
هوش مصنوعی: از درد خود شکایت کنید، زیرا آسمانها به خاطر ناله شما پر از صدای غمانگیز شدهاند.
هوش مصنوعی: تو گفتی که یک بنده سیاهپوست جرمی کرده است. حالا آقا برای او جزا (پاداش یا مجازات) تعیین کرده است.
هوش مصنوعی: چشمان او آنچنان گریه میکند که باعث شکوفایی و سرسبزی باغ و حیاط میشود.
هوش مصنوعی: گاه زمانی که خشمگین میشود، از دهانش نوری درخشان و زیبا تابیده میشود.
هوش مصنوعی: چمن به خاطر صدای بلند و هیاهو شکوفا میشود و سمن به دلیل ناله و گریه لبخند میزند.
هوش مصنوعی: بهشت آنقدر خوشحال و شاداب است که با صدای طبل جنگ و شور و هیجان ارتش شاه، به شادی میپردازد.
هوش مصنوعی: به ایران نگاه کن و ببین که در ده سال گذشته چه مشکلاتی مانند آشوب، بلوا، قحطی و کمبود کالاها وجود داشته است.
هوش مصنوعی: ذخیرهگاه خالیتر از مغز وزیر، و ذخیرهاش نیز از آن حتی خالیتر است.
هوش مصنوعی: سازمانها و ادارات در حال نابودی هستند و سپاهیان که بیحقوق و بدون پوشش هستند، در وضعیت سخت و ناگواری قرار دارند.
هوش مصنوعی: در اوج خوشبختی و موفقیت، حالت به گونهای است که مانند گدایان در برابر اجنبیها درخواست کمک میکنی.
هوش مصنوعی: در هر گوشهای صدای ناهنجاری از بیگانگان به گوش میرسد که به تاراج این سرزمین میپردازند.
هوش مصنوعی: در هر نقطهای از دنیا، کسانی هستند که قدرت را به ستمگری خود اختصاص دادهاند و در هر گروهی، افرادی وجود دارند که فساد را رهبری میکنند.
هوش مصنوعی: خردمند هر روز صبح از نابخردان حُکم و لعن و تنقید میشنود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برخی افراد، به دلیل رفتارهای نادرست و فرصتطلبانه، خون مردم را به هدر میدهند و ثروت ملت را به نابودی میکشند. به عبارتی، این افراد به خاطر طمع و فساد، حقوق و منابع دیگران را ضایع میکنند.
هوش مصنوعی: ملک گیلان و مازندران به دست افراد بیگانه و آشنا دچار غارت و ویرانی شده است.
هوش مصنوعی: در هر خیابان و کوچه، گروهی از آشفتگان و کسانی که مشکلاتی به وجود آوردهاند، جمع شدهاند.
هوش مصنوعی: در شهر ری، هر دو ماه یک بار، چندین فرمانروا بیچاره و ناتوان بر مسند قدرت مینشینند.
هوش مصنوعی: دوستان وطن از شرم سرشان را پایین انداختند، اما در این بین افرادی که انتقاد میکنند، با شور و هیجان به بحث و جدل مشغولند.
هوش مصنوعی: در این وضعیت غمانگیز، ناگهان از جایی نامشخص، دست قوی و قدرتمندی ظاهر شد.
هوش مصنوعی: با دیدن شکوه و قدرت او، همه چیز به کلی تغییر کرد و حتی آتش فتنهها نیز خاموش شد و در سکوت قرار گرفت.
هوش مصنوعی: تو بودی که در نبردی سخت و خونین در رشت، از خود دفاع کردی و با تحمل سختیها، مقابل مشکلات ایستادگی کردی.
هوش مصنوعی: تو بودی که در میدان جنگ جنوب، جان خود را برای دریا و بیابان فدای کردی.
هوش مصنوعی: تو باعث شدی که گرگان، یعنی گرگهای بزرگ و قدرتمند، به خاطر نیروی تو خالی و ضعیف شوند، و این نتیجهٔ یک دسته گرگ نیرومند است که تو را در ضعف خود دیدند.
هوش مصنوعی: تو بودی که با وجود خود، سرزمین را از مکانهای پایین و تاریک به بالاترین نقاط و درجات هدایت کردی.
هوش مصنوعی: همه میدانند که تو چه هنرهای بینظیری داری، اما زبان من از توصیف و ستایش آنها ناتوان است.
هوش مصنوعی: آیا من باید از تیمورتاش درخواست کنم که زبانی شیرین و بیان واضحی به من بدهد؟
هوش مصنوعی: من از قلم او بهره خواهم برد، اما آیا قلم او به من چیزی میدهد؟
هوش مصنوعی: پس از آن امکان دارد که از صد دفتر در مدح و ستایشت، حتی یک سطر را بتوانم به خوبی بنویسم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چه برم، همین که از محبت پادشاه دور شدم، غمگینم. به خاطر اینکه دشمنان غیبت بدی از من کردهاند و باعث این جدایی شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که من انسان نیکخواهی هستم، افراد وفادار و با صداقت کم و محدود میشوند و کمتر به چشم میآیند.
هوش مصنوعی: در دل او آتش عشق وجود دارد و در چشمانش لطافت و حیا نمایان است.
هوش مصنوعی: نویسندهای که وطندوست، آگاه و باتجربه است، سخنرانی توانا و فردی پرهیزکار است.
هوش مصنوعی: شخصی که در سیاست صداقت و شجاعت دارد، از فریبکاری و طمع ورزی دوری میکند و از زرق و برق دنیا کنارهگیری مینماید.
هوش مصنوعی: در خارج از محدودیتی که در شعر دارم، خود را از هر علمی جدا کردهام.
هوش مصنوعی: از ریشه واژهها و خطوط و اقوام مختلف، از کجا آمدهاند و به کجا رسیدهاند؟
هوش مصنوعی: این بیت به وجود آمدن زمین، ستارهها، حیوانات، انسانها، آب و گیاهان اشاره دارد. به بیان دیگر، در آن به تنوع و گوناگونی مخلوقات و عناصر طبیعی اشاره شده و نقش هر یک در عالم هستی مورد توجه قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: از سخنان داروبن و سر حیوان، میتوان به تغییر، رشد و ترقی پی برد.
هوش مصنوعی: از آهنگها و نغمهها و همچنین از اصول و قواعد زبان، از تفسیر و توضیح و همچنین از تاریخ و جغرافیا.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از هر یک از هنری که دارم، دشمنی زشت و حقهباز به وجود آمده است. این نشان میدهد که هر چه مهارت بیشتری داشته باشم، بیشتر ممکن است با دشمنی و بدخواهی مواجه شوم.
هوش مصنوعی: این مهارتها و تواناییها مرا از درگاه تو دور کرده است، ای پادشاهی که سرزمینها را فتح میکنی.
هوش مصنوعی: چه نگرانیای دارم اگر بر اثر حسادت بمیرم، زیرا بعد از من شعرهایم از من باقی میمانند.
هوش مصنوعی: همه افراد در زندگی به کمال و پختگی دست یافتهاند، اما برخی هم به خاطر مشکلات و چالشها، آسیبدیده و زخمخورده هستند.
هوش مصنوعی: اگر دیگران بخواهند از شعر من استفاده کنند و آن را بپوشانند، زمانه خود به خود آن را به زینت میآراید.
هوش مصنوعی: اگر حسودان ما هم بمیرید، باز هم دستگاه قضا پاک و بیعیب خواهد ماند.
هوش مصنوعی: قضاوت باید بر اساس انصاف و عدالت باشد، نه بر اساس ظلم، خساست و بیرحمی.
هوش مصنوعی: سخنانی که ما میزنیم، از دل ما برخاسته و در آن هیچگونه فریبکاری یا نیرنگی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بعد از ما، خوب و بد ما را خواهند شناخت، زمانی که اشعار ما را بخوانند.
هوش مصنوعی: من میخواهم شعری بگویم که دروغ نگوید، حتی اگر دربارهاش حرف و حدیثهایی در پسزمینه وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: این شعر به وضوح و به طرز شفاف احساسات و زیباییهایش را بیان میکند و در آن هیچ گونه زیادهگویی وجود ندارد. این احساسات خالص و زنده هستند.
هوش مصنوعی: اگر من به کسی در ظاهر کلامش تکیه کردهام، به معنای واقعی به او وابسته نشدهام.
هوش مصنوعی: من به شعر روی نیاوردم، زیرا دل من راضی به همنشینی با اهل مقام و ثروت نیست.
هوش مصنوعی: من تحقیقات زیادی کردهام، بنابراین اگر فرصتی پیش آمد، لطفاً از من دریغ نکنید.
هوش مصنوعی: مصیبت ناشی از تکرار بلاها بسیار سخت و دشوار است، به همین دلیل من از این مشکلات به خداوند پناه میبرم.
هوش مصنوعی: به آثار فرخی و سروش نگاه کن که شعرهایشان آنقدر به هم پیوسته و یکپارچه است که مصراعها گویای جدایی و فاصله نیستند.
هوش مصنوعی: من قدرت و استعدادی در شعر سرایی ندارم، زیرا حافظهام قابل اعتماد نیست و به من خیانت میکند.
هوش مصنوعی: مرا به خاطر سبک نظم خاصم مورد انتقاد قرار دادند و گفتند که این نوع گفتار کهن و قدیمی است، تا کجا ادامه دارد.
هوش مصنوعی: همه در مورد نثر انتقاد کردند که چرا این روش جدیدی به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: کساني که نمیدانند، به این نکته پی نمیبرند که این سخن کهن، یک کلید مهم در علم و دانش است که میتواند به حل مشکلات کمک کند.
هوش مصنوعی: زبان را از افت و زوال محافظت کن و سخن را از کجروی و انحراف دور نگهدار.
هوش مصنوعی: نثر قبلی به قدری ناقص و ناتمام است که نمیتواند هدف و منظور را به خوبی منتقل کند.
هوش مصنوعی: شعر دارای قاعده و نظم خاصی است که آن را از نثر متمایز میکند و کسی نمیتواند بهراحتی شعر را با نثر یکی بداند، زیرا هرکدام ویژگیهای خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: اگر مردم ندانند که نثر چیست، چگونه میتوانند با علم و معرفت آشنا شوند؟
هوش مصنوعی: در ایران، به زبان عربی نثر نوشته شده است زیرا در نثر عربی فضای بیشتری برای بیان مطالب وجود دارد.
هوش مصنوعی: در گذشته کسی به نثر اهمیت چندانی نمیداد، زیرا شعر از محبوبیت و توجه بیشتری برخوردار بود.
هوش مصنوعی: در تلاش برای زیبایی و نظم، دریایی پر از رنگ، برگ و آهنگ ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: نثر عربی از سایر نثرها زیبایی و ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: به جز چند کتاب از نویسندگان گذشته که به طرز نادرستی از آنها تقلید شده است، بقیه آثار جدید و اصیل هستند.
هوش مصنوعی: اگر هنری وجود دارد که بایستی به نمایش گذاشته شود، باید به نحوی باشد که درخشش و اهمیت آن به قدری باشد که حتی بهترینها نیز نتوانند از آن عبور کنند.
هوش مصنوعی: من از نثر نوینی استفاده میکنم تا نیازهای مردم برطرف شود.
هوش مصنوعی: اگر این شیوه نوشتن بیهوده نبود، هر کسی با کمال احترام درود میفرستاد.
هوش مصنوعی: تو به هر عقل و اندیشهای تأثیر نگذاشتی، همانطور که در هر میهمانی، چون گل، صفا و زیبایی نیاوردی.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مردم دوست دارند، از لحاظ صحیح و درست بودن پذیرفته شده است و هر آنچه که مورد پسند نیست، نادرست و خطا به شمار میآید.
هوش مصنوعی: چشم حسود فقط عیوب مردم را میبیند و نمیتواند خوبیها و زیباییهای آنها را ببیند.
هوش مصنوعی: اگر تو صد هنر داشته باشی، فقط یک عیب تو را حسودان سرزنش میکنند و به آن عیب توجه میکنند.
هوش مصنوعی: حسودان به پیامبر هاشمی تهمتها زدند و از این قبیل افتراءها کردند.
هوش مصنوعی: شعر مانند قرآن است و الف لام میم و الف لام هیچ معنایی ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که گرگ حسود به پیامبر حمله کرد، آیا تو میگویی که آهو نمیتواند مرا بگیرد؟
هوش مصنوعی: بهار که میرسد و گلها در گلستان میشکفند، چهره زیبای طبیعت دلها را شاد و خوشحال میکند.
هوش مصنوعی: سر تو همیشه سرسبز باشد و بدن تو نیرومند. برای تو خوشبختی و ماندگاری آن خوشبختی را آرزو میکنم.
هوش مصنوعی: کشورم در سایهٔ عدل و انصاف تو پر رونق و شکوفا و زیبا خواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بفرمود تا آسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
بدو داد فرخنده دخترش را
بگوهر بیاراست اخترش را
چنان کن کنون تا به روز قضا
نگردد ضِرامش زمانی جدا
به کارش درون نیست چون و چرا
نپرسد از او ، او بپرسد ز ما
مرا بی وفا خواند آن بی وفا
که هرگز نگوید سخن بی جفا
ز من چون رسد بی وفائی بدوست
که دشمن نبیند ز من جز وفا
ندانم صواب از خطا زین قبل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.