باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۱۱ از آن انگشتنمای روزگارم که دور افتاده از یار و دیارم ندونم قصد جان کردن به ناحق بهجز بر سر زدن چاره ندارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و تنهایی خود در دوری از یار و دیارش سخن میگوید. او نمیداند آیا این دوری عمدی است یا نه، و تنها راهی که برای مقابله با این حالش میشناسد، ابراز درد و رنجش است.
هوش مصنوعی: من به خاطر روزگار و شرایطی که پیش آمده، از عزیزان و زادگاهم دور شدم.
هوش مصنوعی: نمیدانم چرا میخواهند ناحق به من آسیب بزنند، جز این که فقط میتوانم از خودم دفاع کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کُنون، گر تو نباشی جفت و یارم،
نیارایی به شادی روزگارم.
مو که چون اشتران قانع به خارم
جهازم چوب و خرواری ببارم
بدین مزد قلیل و رنج بسیار
هنوز از روی مالک شرمسارم
به سختی صبر ده، تا پای دارم
در آسانی مکن فرموش کارم
زنش گفتا که من بیمار و زارم
عرابی گفت من تیمار دارم
چه خوش بودی، دریغا، روزگارم؟
اگر با من خوشستی غمگسارم
به آب دیده دست از خود بشویم
کنون کز دست بیرون شد نگارم
نگارا، بر تو نگزینم کسی را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.