گنجور

 
 
 
رودکی

ای از گل سرخ، رنگ بربوده و بو

رنگ از پی رخ ربوده، بو از پی مو

گلرنگ شود، چو روی شویی، همه جو

مشکین گردد، چو مو فشانی، همه کو

عنصری

آمد به سمرقند شه از رغم عدو

اینک ملک مشرق بدخواهش کو

گریبغو و جیحونش نظر دید افزون

پل بر جیحون نهاد و غل بر یبغو

ابوسعید ابوالخیر

هان یاران هوی و ها جوانمردان هو

مردی کنی و نگاه داری سرِ کو

گر تیر چنان رسد که بشکافد مو

باید که ز یک‌دگر نگردانی رو

خواجه عبدالله انصاری

اینجا چو رسی متاع دل کن به گرو

هر چیز که رودهد به جانش به گرو

مردانه ز جان بگذر و بی سر می رو

کاینجا دو هزار جان نیرزد بدوجو

خیام

آن قصر که با چرخ همی‌زد پهلو

بر درگه آن شهان نهادندی رو

دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای

بنشسته همی‌گفت که کوکو کوکو

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از خیام
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه