گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ازرقی هروی

از آن دو عارض سوسن نمای لاله اثر

بنفشه‌وار فرو برده‌ام به زانو سر

ز فرقت رخ او بسکه خون همی بارم

بسان چشم همایست چشم من بصور

بنفشه رویم و سیمین سرشک از آنکه بتم

ز سیم خام برآرد همی بنفشۀ تر

عدوی عنبر و خصم شمامه گشتم ، از آنک

شمامۀ ز نخش گرد گیرد از عنبر

غلام آن لب چون گوهر بدخشانم

بدست صنع نهاده دروسی و دو گهر

لبش ز گوهر و بیجادۀ بدخشانی

بطبع لعل تر آمد بسی و شیرین تر

اگر بخون من بی گناه قصد کنی

مکن بتا ، حذر از خون بی گناه ، حذر

و گر ز داوری خون من نیندیشی

خدای عز و جل بس میان ما داور

اگر چه بی طربم در غم تو ، بس باشد

مدیح میر بسوی طرب مرا رهبر

امیر احمد بن عاصم آنکه همت او

همی گواژه زند بر بلندی محور

گمان من به حقیقت چنین بود که یکی‌ست

سخای او و طلب کرده‌های اسکندر