گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آذر بیگدلی

قاصد، از ننگ زمن نامه بجایی نبرد

ور برد، نام چو من بیسر و پایی نبرد!

حال آن بنده چه باشد، که چو آزاد شود

جز در خواجه ی خود، راه بجایی نبرد

غیر افتد بگمان، کز پی دلجویی اوست؛

چو بجورم کشد و نام خطائی نبرد

نام من برد، ندانم ز غضب یا کرم است؟!

ز آنکه شاهی بعبث نام گدایی نبرد!

میرود از همه کس قاصد و من میگویم

که: پیامی ز منش غیر دعایی نبرد

نبرم از تو شکایت بکسی جز تو، که دوست

گله ی دوست بجز دوست بجایی نبرد

غیر آذر، که ز غم مرد و ازو شکوه نکرد

دگر آن به که کسی نام وفائی نبرد