گنجور

 
عطار

شماره ۱: خواهی که دلت محرم اسرار آید

شماره ۲: هر چند که در ره دراز استادی

شماره ۳: نه جان تو با سر الاهی پرداخت

شماره ۴: گر میخواهی که مرد مقبول شوی

شماره ۵: در راه طلب مرد بهمت باید

شماره ۶: ای مرد رونده مرد بیچاره مباش

شماره ۷: تا مرغ دل تو بال وپر نگشاید

شماره ۸: تا کی دل تو گرد جهان بر پرد

شماره ۹: تا چند نه آرام ونه بشتافتنت

شماره ۱۰: از غیب گرت هست نشان آوردن

شماره ۱۱: گر مرد رهی راه نهان باید رفت

شماره ۱۲: خواهی که به عقبی به بقایی برسی

شماره ۱۳: رعنائی و نازکی رها باید کرد

شماره ۱۴: کو راه روی که ره نوردش گویم

شماره ۱۵: جان را که ز تن رحیل میباید کرد

شماره ۱۶: تا چند ز نیستی و هستی ای دل

شماره ۱۷: جانی دگرست و جانفزایی دگرست

شماره ۱۸: آن گنج که من در طلب آن گنجم

شماره ۱۹: مرغ دل من که بود چون شیدایی

شماره ۲۰: نه جان ره جان فزای خود یابد باز

شماره ۲۱: وقتی است که دیدهیی به دیدار کنم

شماره ۲۲: با قوت عشق تو به جان میکوشم

شماره ۲۳: در عشق تو هردلی که مردانه بود

شماره ۲۴: درعشق گمان خود عیان باید کرد

شماره ۲۵: گر مرد رهی میان خون باید رفت

شماره ۲۶: هر لحظه ز چرخ بیش میباید رفت

شماره ۲۷: نرد هوس وصال میباید باخت

شماره ۲۸: بنشستهای و بسی سفر داری تو

شماره ۲۹: چون تو غم بیشمار خودخواهی داشت

شماره ۳۰: ای آن که هزار گونه سودا داری

شماره ۳۱: از بس که غم دنیی مردار خوری

شماره ۳۲: از دور فلک زیر و زبر خواهی شد

شماره ۳۳: هر چند که دریای پر آب آمد پیش

شماره ۳۴: کی نیک افتد ترا که بد میباشی

شماره ۳۵: ای دوست اگر تو دوستدار خویشی

شماره ۳۶: اول قدمت دولت انبوه مجوی

شماره ۳۷: ای بیخبران دلی به جان دربندید

شماره ۳۸: تو خفته وعاشقان او بیدارند

شماره ۳۹: ای پای ز دست داده در پی نرسی

شماره ۴۰: دل بسته روی چون نگار او کن

شماره ۴۱: گر هست درین راه سر بهبودت

شماره ۴۲: هر دل که ز سر کار آگاهی یافت

شماره ۴۳: بی ره رفتن، رموز میاندیشی

شماره ۴۴: گر باز نماید سر یک موی به تو

شماره ۴۵: یادست ازین هوس بمی باید داشت

شماره ۴۶: پیوسته به دست خود گرفتاری تو

شماره ۴۷: هر گاه که گوهر محبت جویی

شماره ۴۸: ای خلق چرا در تب و تفتید آخر

شماره ۴۹: آن را که کلید مشکلی میباید

شماره ۵۰: گه پیشرو نبرد میباید بود