هرچه هست اوست و هرچه اوست توی
او تویی و تو اوست نیست دوی
در حقیقت چو اوست جمله تو هیچ
تو مجازی دو بینی و شنوی
کی رسی در وصال خود هرگز
که تو پیوسته در فراق توی
زان خبر نیست از توی خودت
که تو تا فوق عرش تو به توی
تا وجود تو کل کل نشود
جزو باشی به کل کجا گروی
نقطهای از تو بر تو ظاهر گشت
تو بدان نقطه دایما گروی
نقطهٔ تو اگر به دایره رفت
رو که کونین را تو پیش روی
ور درین نقطه باز ماندی تو
اینت سجین صعب وضیق قوی
چون تو در نقطه کشته باشی تخم
نه همانا که دایره دروی
نتوان رست از چنان ضیقی
جز به خورشید نور مصطفوی
کرد عطار در علو پرواز
تا بدو تافت اختر نبوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با شریعت ره حقیقت جوی
ره تاریک بی چراغ مپوی
آه ازین کودکان مشکین موی
آه ازین دلبران زیباروی
رخ ایشان چو لاله بر سر کوه
قد ایشان چو سرو بر لب جوی
عالم از رنگ و بویشان چو نگار
[...]
ای سنایی به گرد شرک مپوی
آنچه گوید مگوی عقل مگوی
خنصر وسطی این دو انگشت است
هر دو از بهر نفس در تک و پوی
از زمانه اگر امان جویی
[...]
همچو احرار سوی دولت پوی
همچو بدبخت زاد و بود مجوی
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.