ای که با عاشقان نه پیوندی
بی تو دل را کجاست خرسندی
زهره دارد که پیش نرگس تو
دم زند جادوی دماوندی
من ز شوقت چو شمع میگریم
تو ز اشکم چو صبح میخندی
تو ز ما فارغی و ما همه روز
خویش را میدهیم خرسندی
چند آخر من جگر خسته
در تو پیوندم و تو نپسندی
بندهای چون فرید نتوان یافت
اگرش میکنی خداوندی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق عاشقانه اشاره دارد. گوینده از درد ناشی از جدایی و بیتوجهی معشوقش سخن میگوید و به تأثیراتی که عشق بر او گذاشته اشاره میکند. او از ناتوانی در یافتن خوشبختی بدون معشوقش شکایت دارد و به تضاد بین شادی معشوق و غم خود اشاره میکند. در نهایت، گوینده اظهار میدارد که اگرچه خود را بنده معشوق میداند، اما او توجهی به او ندارد. این شعر به تصویر کشیدن رنج و شوق عاشقانه پرداخته است.
هوش مصنوعی: ای کسی که هیچ ارتباطی با عاشقان نداری، بدون تو، دل چگونه میتواند خوشحال باشد؟
هوش مصنوعی: زهره (یعنی جرأت یا شجاعت) دارد که جلوی زیبایی نرگس تو حرفی بزند، جادوی کوه دماوند هم در برابر این زیبایی کم میآورد.
هوش مصنوعی: من از عشق تو مانند شمعی اشک میریزیم، و تو به مانند سپیدهدمی از اشکهایم میخندی.
هوش مصنوعی: تو از ما بیخبری و ما هر روز برای خوشحال کردن خودمان تلاش میکنیم.
هوش مصنوعی: به زودی من که دلbroken و خستهام، در تو به دنبال وصال هستم، ولی تو این را نمیپسندی.
هوش مصنوعی: هیچ بندهای مانند فرید پیدا نمیشود، اگر چنین باشد که بخواهی او را خداوند خود قرار دهی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بوالفرج شرم نامدت که بجهد
به چنین حبس و بندم افکندی
تا من اکنون ز غم همی گریم
تو به شادی ز دور می خندی
شد فراموش کز برای تو باز
[...]
او ز بهر کمال بیبندی
وز برای جمال خرسندی
من نگویم: به ابر مانندی
که نکو ناید از خردمندی
او همیبخشد و همیگرید
تو همیبخشی و همیخندی
کز نسیم خوش رضا بندی
شور و آشوب در من افکندی
سر بلندی ده از خداوندی
همتش را به تاج خرسندی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.