از عشق در اندرون جانم
دردی است که مرهمی ندانم
بی روی کسی که کس ندید است
خونابه گرفت دیدگانم
از بس که نشان از تو بجستم
نه نام بماند و نه نشانم
گویند که صبر کن ولیکن
چون صبر نماند چون توانم
جانا چو تو از جهان برونی
جان گیر و برون بر از جهانم
زین مظلم جای خانهٔ دیو
برسان به بقای جاودانم
بی تو نفسی به هر دو عالم
زنده بنمانم ار بمانم
تا عشق تو در نوشت لوحم
مانند قلم به سر دوانم
عطار به صبر تن فرو ده
تا علم یقین شود عیانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عمق عشق و دردی که از دوری معشوقش احساس میکند، اشاره میکند. او از نبود مرهم برای این درد سخن میگوید و ابراز میکند که بدون روی معشوق، چشمانش پر از اشک و غم است. تلاش او برای یافتن آثار و نشانهای از محبوب ثمری نداشته و از صبر کردن ناامید است. او میخواهد که معشوقش از دنیای بیرونی به او نزدیک شود و او را از این دنیا آزاد کند. بیمعشوق، زندگی در دو جهان برایش بیفایده و بیمعناست. در پایان، شاعر اشاره میکند که عشق معشوقش همچون قلمی بر لوح جانش حک شده و او باید تحمل کند تا به حقیقت یقین برسد.
هوش مصنوعی: در دل من از عشق دردی وجود دارد که هیچ راهی برای تسکین آن نمیشناسم.
هوش مصنوعی: چشمهایم پر از اشک شدهاند، چرا که بدون چهرهی کسی که هیچکس او را ندیده است، غم بزرگی در دلم جای گرفته است.
هوش مصنوعی: از شدت جستجو و تلاش برای یافتن نشانهای از تو، دیگر نه نامی از تو مانده و نه علامتی که مرا به یاد تو بیاندازد.
هوش مصنوعی: میگویند صبر کن، اما وقتی صبوری درکار نیست، چگونه میتوانم منتظر بمانم؟
هوش مصنوعی: عزیزم، وقتی که تو از دنیای بیرون جدا میشوی، زندگیام را به دست میآوری و از این جهان فرار میکنم.
هوش مصنوعی: از این مکان تاریک و ناامن به من برسان به جایی که همیشه و ابدی باقی بمانم.
هوش مصنوعی: بدون تو، در هیچیک از عالمها نمیتوانم زنده بمانم، حتی اگر به حیاتم ادامه دهم.
هوش مصنوعی: تا وقتی که عشق تو در وجودم جاری است، مانند قلمی که روی لوح مینویسد، به سمت تو حرکت میکنم.
هوش مصنوعی: عطار میگوید که باید صبر کرد تا حقیقت و شناخت واقعی به وضوح نمایان شود. با تحمل و صبوری، درک عمیقتری از علم و واقعیت به دست میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم
ای ناگزران عقل و جانم
وی غارت کرده این و آنم
ای نقش خیال تو یقینم
وی خال جمال تو گمانم
تا با خودم از عدم کمم کم
[...]
ای مهر تو در میان جانم
و ای نام تو بر سر زبانم
تو خوب چو باغ ارغوانی
من زشت چو کشت زعفرانم
از بردن نام و زلف و خالت
[...]
چون با خودم از عدم کم ام کم
چون با تو بوم همه جهانم
بپذیر مرا و رایگان دار
هر چند که رایگان گرانم.
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.