گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

تو چون پیمانِ عهدت می شکستی

چرا با ما نخستین عهد بستی

من از تو نَگسَلَم پیوند و الفت

اگرچه رشتهٔ جانم گسستی

سحرگاهان برون شد مست و مخمور

بدستی ساغر و خنجر بدستی

هزاران رستخیز و فتنه برخواست

بهرجا کان پری یکدم نشستی

بده ساقی دگر رَطلِ گرانم

که من مستم ز چشمِ مِی پرستی

بدو گفتم دهی کِی کام اسرار

بگفتا آن زمان کز خود بِرَستی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode