گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

صبا برگو بآن شیرین که گاهی

چه باشد گر کنی برمانگاهی

اگر بر ما گدایان رحمت آری

تو کاندر کشور دل پادشاهی

مدام از عمر برخوردار باشی

اجب ربی رجائی یا الهی

جفا از حد مبر جانا که ترسم

بسوزانم دو عالم را به آهی

ز بیم مدعی تا چند و تا کی

رود دلبر به راهی من براهی

ره دل زد بصورت خوش بیانی

دهد چشمش بدین معنی گواهی

خدا را زان بت خونخوار پرسید

که اسرار حزین دارد گناهی

 
 
 

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه

فخرالدین اسعد گرگانی

و لیکن عالم کون و تباهی

دگر گون یافت فرمان الهی

مجیرالدین بیلقانی

اتی النیروز یا ظل الاله

و من بجلاله الدنیا تباهی

و من خضعت له الافلاک طرا

خضوعا فی الاوامر والنواهی

زهی بر تو جهانداری و شاهی

[...]

مجد همگر

کمر می بندی ای یار سپاهی

مگر کاندر بسیج برگ راهی

مرو راه جفا و دوری ارچه

به روی رفتن بود رای سپاهی

کنی دعوی که ما هم زین سفرهاست

[...]