کمان شد قامتم از بس کشیدم بار محنتها
دلم صد چاک شد از بس که خوردم تیر آفتها
سپند از انجم و مجمر ز مه هرشب از آن سوزد
که سارد از رخ خوب تو ایزد دفع آفتها
دهید ای ناصحان پندم ز هول حشر تا چندم
دمی صدبار میبینم از آن قامت قیامتها
عجب دارم که صورت بست در مرآت آن صورت
که بتواند کشد با آن نزاکت عکس صورتها
زنم هر لحظه اوراق کتاب دیده را برهم
که جز نقش تو گر جویم بشویم ز اشک حسرتها
ز صهبای شهودش جرعهٔ ساقی کرامت کن
که بر اسرار روشن گردد اسرار کرامتها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان درد و رنج شاعر پرداخته و از محنتها و آفات زندگی سخن میگوید. شاعر از قدرت و زیبایی محبوبش میگوید که توانسته آفات زندگی را دفع کند. او از ناامیدی و اندوه خود سخن میگوید و از ناصحان میخواهد که راهنماییاش کنند. شعر به زیبایی محبوب و تاثیر آن بر احساسات شاعر تمرکز دارد و او را در جستجوی صلح و آرامش در مییابد. در نهایت، شاعر خواهان برخورداری از فهم و کرامت الهی است تا اسرار زندگی را برایش روشن کند.
هوش مصنوعی: به خاطر تحمل بار سنگین مشکلات و سختیها، قامت من همچون کمان خم شده است و دلم به شدت آسیب دیده و زخمی شده است از اینکه بارها با سختیها و آسیبهای زندگی مواجه شدهام.
هوش مصنوعی: هر شب از درخشش ماه و شعلههای آتش در مجمر، بویی خوش و دلانگیز منتشر میشود که به خوبی چهره تو، ای خدا، آفات و بلاها را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: ای ناصحان، تا کی میخواهید مرا از ترس روز قیامت نصیحت کنید؟ من بارها و بارها به عواقب آن روز فکر میکنم و سایهی آن قامت بزرگ را در ذهنم مجسم میکنم.
هوش مصنوعی: عجب است که چهرهای در آینه تجلی پیدا کرده که بتواند با آن ظرافت، تصویر صورتها را به خوبی منعکس کند.
هوش مصنوعی: هر لحظه، به صفحات کتاب نگاه میکنم و آنها را ورق میزنم، اما فقط تصویر تو را در ذهن دارم و میخواهم از اشکهای حسرتی که به خاطر نبودنت ریختهام، رها شوم.
هوش مصنوعی: از نوشیدن جام حضورش، لطف و کرامت بگیر تا رازهایی که در دل کرامتها نهفته است، برایت آشکار شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
شب قدر است جسم تو کز او یابند دولتها
مه بدرست روح تو کز او بشکافت ظلمتها
مگر تقویم یزدانی که طالعها در او باشد
مگر دریای غفرانی کز او شویند زلتها
مگر تو لوح محفوظی که درس غیب از او گیرند
[...]
ز درد جور آن دلبر مکن ای دل شکایتها
که دردش عین درمانست و جور او عنایتها
کلیم درگه اویی گلیم فقر در برکش
ز فرعونی چه میجویی سریر ملک و رایتها
خلیل عشق جانانی درآ در آتش سوزان
[...]
ز سختیهای عالم قانعان را هست لذتها
هما را استخوان در لقمه باشد مغز نعمتها
شکست عشق را از صبر بر خود مومیایی کن
که در کشتی شکستن خضر را درج است حکمتها
به چشم هر که از نور بصیرت بهرهای دارد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.