گنجور

 
حکیم سبزواری

آنکه شیران را کشیدی در شطن

وآن که پیلان را نشاندی در عطن

وآن که جا کردی به فرق فرقدین

بلکه بالاتر ز فرقد یا پرن

نی همین اقلیم ظاهر را شه است

هست میر ما ظهر مع ما بطن

نی همین مهر جهان را صورت است

ملک معنی را بود پرتوفکن

خاتم الملک سمی الخاتم

قلبه مرآت ذات ذی المنن

الذی خیر القرون قرنه

قرن ذی القرنین و الویس قرن

شاهدان کآورده تاریخ جلوس

عهدهٔ خیر قرون کلک من

چون نهد در رزمگه پا خصم را

در بنای هستی افتد بومهن

در خراسان یک شرر قهرش کنند

مرغزاران هری شد مرغزن

چارمین شاه است از قاجار کو

علت غائی بود زان چار تن

شد چهل سال و نگفت اسرار مدح

لیک حسن شه بود پیمان‌شکن

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

کشتیی بر آب و کشتیبانش باد

رفتن اندر وادیی یکسان نهاد

نه خله باید، نه باد انگیختن

نه ز کشتی بیم و نه ز آویختن

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از رودکی
ناصرخسرو

چرخ پنداری بخواهد شیفتن

زان همی پوشد لباس پر دَرَن

شاخ را بنگر چو پشت دل شده

برگ را بنگر چو روی ممتحن

ابر آشفته برآمد وز دمن

[...]

سنایی

این دل و جان طبیعت سنج را

یک زمان از می طریقت سنج کن

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
سید حسن غزنوی

دوستان را بند گردان از وفا

ورنه باری از جفا دشمن من

چون نکردی یک زبانی لاله وار

ده زبانی نیز چون سوسن مکن

بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سید حسن غزنوی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه