ای قامت تو سرو لب جویبار دل
وی طلعت تو صورت باغ و بهار دل
افکنده عقد زلف تو در کار جان گره
در طرهٔ تو تیره شده روزگار دل
گو نگهتی ز گیسوی مشکین او صبا
کز حد گذشت بر سر ره انتظار دل
نی از وصال خرم و نی از فراق خوش
افتادهام بورطهٔ حیرت ز کار دل
دنیا و دین و جان و خرد میدهد بباد
بیچاره آن فلک زده کوشد دچار دل
دیدم برت چو خواری دل عزت رقیب
گشتم ز بیوفائی تو شرمسار دل
خون می خورد دل و همه سرخوش ز جام تو
نبود روا بدور تو اینسان مدار دل
رفت از برو قرار ببزم رقیب کرد
با زلف بی قرار تو این شد قرار دل
این لخت دل به پیش سگش هم نیفکند
دیدی چقدر بود برش اعتبار دل
گفتی که دل بطرهٔ خوبان مده چه سود
اکنون که رفت از کف من اختیار دل
اسرار موج بحر محبت بیفکند
آخر در نگار دل اندر کنار دل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر در وصف زیبایی معشوق خود از تشبیهات دلنشین استفاده کرده و بیان میکند که چقدر دلش تحت تأثیر زیبایی او قرار گرفته است. او از گرهخوردگی جانش با زلفهای معشوق و تأثیر عمیق عشق بر زندگیاش سخن میگوید. شاعر به گیجی و حیرت خود از این وضعیت اشاره میکند و بیان میکند که هیچ چیز در دنیا نمیتواند او را آرام کند. او همچنین از عدم وفا و شرمساری ناشی از این موضوع سخن میگوید و به نوعی حسرت و اندوه خود را ابراز میکند. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که عشقش او را به جایی رسانده که حتی خود را در مقابل عشقش ناتوان میبیند.
هوش مصنوعی: ای زیبایی تو مانند درخت سرو است و در کنار جویبار دل، دل من شاداب و سرزنده میشود. چهره تو چون گلهای باغ و نماد بهار است و قلبم را سرشار از شادی میکند.
هوش مصنوعی: عقد زلف تو، به زندگی من گره زده و روزگار دل من به خاطر تو تیره و تار شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبا و دلربا بودن موهای تیرهاش، نسیمی که از آنجا میگذرد، به حدی فراتر از انتظارات من میرسد.
هوش مصنوعی: من نه از وصال و نزدیکی خوشحال هستم و نه از فراق و جدایی رنج میبرم؛ در حیرت از حال دلم سرگردان افتادهام.
هوش مصنوعی: دنیا، دین، زندگی و عقل را به باد میدهد، بیچاره آن کسی که در فشار و سختی است و دلش دچار مشکلات و ناامیدیهاست.
هوش مصنوعی: دیدم که تو چگونه با دیگران رفتار میکنی و به بیاحترامی دلتنگ شدم. احساس میکنم به خاطر بیوفایی تو، در جاهای مختلف شرمنده و خجالتزدهام.
هوش مصنوعی: دل در درد و اندوه غرق شده و همه از خوشی و لذت جام تو سرمست هستند. اما دوری تو باعث نمیشود که دل را به این حال رها کنم.
هوش مصنوعی: رفتم و آسایش و آرامشم را از دست دادم و در میانسالی به دلخواه رقیب و به خاطر زلفهای پریشان تو، دلم آرامش پیدا نکرد.
هوش مصنوعی: دل او به قدری بزرگ و با اعتبار است که حتی در برابر سگش هم خود را نمیبازد و در برابر بیاحترامی و تحقیر قرار نمیگیرد.
هوش مصنوعی: گفتی که دل را به دست خوبان نده، اما چه فایده دارد وقتی که اختیار دل از دست من رفته است؟
هوش مصنوعی: در پایان، رازهای امواج دریا محبت در دل محبوب و در کنارش قرار میگیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
از من بآزمون چو طلب کرد یار دل
از جان شدم بخدمت و بردم نثار دل
دیدم بزیر حلقه زلفین آن نگار
در بند عاشقی چو دلم صد هزار دل
فرمانگذار دلبر و طاعت نمای من
[...]
خرم به روی عشق شود روزگار دل
سودای عشق یار همه روز کار دل
جز روی نیکوان نبود اختیار چشم
جز عشق دلبران نبود اختیار دل
دل را به داغ عشق ملامت مکن که هست
[...]
ما میرویم داده تو را یادگار دل
نازک بود حکایت دل زینهار دل
خوش دار هفتهای دل ما را که سالها
پرورده است مهر تو را در کنار دل
ترسم که در حساب نیارد دل مرا
[...]
ای دیده را به دیدنِ رویت قرارِ دل
گه در میانِ جانی و گه در کنارِ دل
دل را چه حّدِ آن که به جانی سخن کند
در جست وجویِ وصلِ تو شد جان نثارِ دل
بی رونق از دل است همه کار و بارِ من
[...]
رفتی و در غم تو بماندم فگار دل
بازآی تا کنیم به پایت نثار دل
آخر نگاه دار دل خستگان هجر
شاید که آید آخر کارت به کار دل
چون جان به لب رسید ز دست جفای چرخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.