گنجور

 
حکیم سبزواری

گل می دمد ز شاخ و وزد باد نوبهار

ساقی تفقدی کن و جامی ز می بیار

در کشتزار حسن رخش سبزه میدمد

رخش نظر بر آن بتفرج بسبزه زار

یک صفحه از صحیفهٔ حسنت بود بهشت

در باب شرح وصل تو فصلی است نوبهار

دریای خون بسینهٔ ما موج میزند

منعم مکن ز گریه که نبود باختیار

محرم نبود مردم چشمم به روز وصل

شد دیده دجله ها که رود غیر برکنار

از سرّ آن دهان همه اسرار شد و جود

زان سبزه زار خط بشد این خطه سبزوار

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

ای خواجه، این همه که تو بر می‌دهی شمار

بادام ترّ و سیکی و بهمان و باستار

مار است این جهان و جهانجوی مارگیر

از مارگیر مار برآرد همی دمار

کسایی

نیلوفر کبود نگه کن میان آب

چون تیغ آب‌داده و یاقوت آبدار

همرنگ آسمان و به کردار آسمان

زردیش بر میانه چو ماه ده و چار

چون راهبی که دو رخ او سال و ماه زرد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کسایی
عنصری

از دیدن و بسودن رخسار و زلف یار

در دست مشک دارم و در دیده لاله زار

بامشک رنگ دارم از آن زلف مشکرنگ

با لاله کار دارم از آن روی لاله کار

ماندست چون دل من در زلف او سیر

[...]

فرخی سیستانی

یکروز مانده باز زماه بزرگوار

آیین مهر گان نتوان کرد خواستار

آواز چنگ وبربط و بوی شراب خوش

با ماه روزه کی بود این هر دو سازگار

ورزانکه یاد از و نکنی تنگدل شود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

باران قطره قطره همی بارم ابروار

هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار

ز آن قطره قطره، قطره باران شده خجل

ز آن خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار

یاری که ذره ذره نماید همی نظر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه