چو کودک سر فرود آرد به حجره بر سر حمدان
چنان گردد که پندارم سماروغ است یا جله
درآویزم حمایلوار یکسر خویشتن را زو
به گرد گردن و پشتش کنم آغوش چون بخله
همیچینم همیکوشم به دندان با زنخدانش
همیپیچد غلام از رنج و با او میزنم کله
فراز گنبد سیمینش بنشینم به کام دل
ز زر و سیم گنبد را به کام او دهم غله
بجنبانم قلم چندان در آن دو گنبد سیمین
که سیماب از سر حمدان فرو ریزد در آن شوله
برافشانم خدو آلوده چله در شکاف او
چو پستان مادر اندر کام بچه خرد در چله
چو آید زو برون حمدان بدان ماند سر سرخش
که از بینی سقلابی فرود آید همی خله
نه دام اما مدام سرخ پر کرده صراحیها
نه تله بلکه حجره خوش بساط او کنده با پله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عروس ماه نیسان را جهان سازد همی حجله
به باغ اندر همی بندد ز شاخ گلبنان کله
ز بهر گوهر تاجش همی بارد هوا لؤلؤ
ز بهر جامه تختش همی بافد زمین حله
به باغ اندر کنون مردم نبرد مجلس از مجلس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.