کافر عشقم مسلمان نیستم
بت پرستم اهل ایمان نیستم
رندم و آزاده از خلد و جحیم
در هوای حور و غلمان نیستم
فرد و یکتاام براه عشق یار
همچو زاهد از دورنگان نیستم
حق پرستم نه چو زاهد خودپرست
مؤمنم از بت پرستان نیستم
صوفی صافی ز اوصاف بشر
مرد سالوسی چو شیخان نیستم
بر سریر ملک عرفان و یقین
پادشاهم از گدایان نیستم
مستم و لایعقل از جام وصال
در خمار درد هجران نیستم
نور وحدت بر دل من چون بتافت
نور حقم جنس خلقان نیستم
باده عشقش مرا هشیار ساخت
عشق ورزی را زمستان نیستم
سوز عشق آمد دوای درد ما
عاشقم جویای درمان نیستم
چون اسیری از کمال نیستی
گوید از عامم ز خاصان نیستم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این خبر داری که من آن نیستم
با تو بر آن شرط و پیمان نیستم
ناز در باقی کن اکنون کان گذشت
ور چنان دانی تو چونان نیستم
من همی دانم که دیگر گونه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.