خواهی که دیده باز کنی بر جمال دوست
بیرون کن از درون دلت هرچه غیر اوست
شد در میانه هستی تو پرده حجاب
ورنه همیشه با تو دلارام روبروست
دریا دلی که جرعه جانش بود محیط
مستی او کجا زمی جام یا سبوست
نقش دوئی بدیده احول اگر نمود
اما بچشم اهل نظر آن یکی نه دوست
هر لحظه روی تو چو نماید جمال تو
مارا چو حسن تو همه دم عشق نو بنوست
رخسار دوست آینه صاف و روشن است
بنگر که عکس جمله عالم عیان دروست
جانا چه دیر دیر نمائی بما جمال
دیدار تو همیشه دلم را چو آرزوست
جانم چو دید حسن تو پیدا ز روی خوب
زان رو همیشه مایل رخساره نکوست
بویی ز وصل دوست نیابد اسیر یا
جانی که در جهان همه مایل برنگ و بوست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و جستجوی زیبایی معشوق است. شاعر میگوید که برای دیدن جمال دوست باید هر چیزی غیر از او را از دل خود خارج کند. او همچنین اشاره میکند که وجود حجاب و پردهها باعث میشود که انسان نتواند به زیبایی معشوق دست یابد. وقتی انسان دلی پاک و باز داشته باشد، میتواند زیباییهای واقعی را مشاهده کند. دنیا در عشق و زیبایی معشوق خلاصه میشود و هیچ چیز دیگر نمیتواند جان انسان را پر کند. شاعر از دلتنگی و آرزوی دیدار معشوق صحبت میکند و بیان میکند که بوی وصال او را نمیتوان با چیزهای دیگر جایگزین کرد. در نهایت، این شعر تعبیری از عشق عمیق و جستجوی وصال است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که به زیبایی دوستت بنگری، باید از دل خود هر چیزی که غیر از اوست را بیرون کنی.
هوش مصنوعی: در وسط وجود تو، پردهای مانع دیدار است، وگرنه همیشه معشوق آرامش تو در روبهرویت است.
هوش مصنوعی: دریا، دلی که روحش را در خود داشته باشد، چگونه میتواند محدود به یک لیوان یا مشک باشد؟
هوش مصنوعی: اگرچه کسی با چشم ناقص خود دو چهره را میبیند و دوگانهسازی میکند، اما افرادی که بینش عمیقتری دارند، میدانند که در واقع تنها یک دوست وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر لحظه که زیبایی تو جلوهگر میشود، ما نیز با هر دم عشق نو و تازگی را احساس میکنیم.
هوش مصنوعی: صورت دوست مانند آینهای صاف و شفاف است. نگاه کن که چگونه تصویر تمام عالم در آن نمایان است.
هوش مصنوعی: عزیزم، چرا همیشه دیر میکنی تا ما زیبایی دیدار تو را ببینیم؟ دلم همیشه مانند یک آرزو منتظر توست.
هوش مصنوعی: وقتی جانم زیبایی تو را به خاطر چهرهات مشاهده کرد، از آن زمان همیشه به سمت چهرههای زیبا تمایل پیدا کردم.
هوش مصنوعی: هیچ زندانی یا جاننثاری نمیتواند از بوی وصال دوست بهرهمند شود، در حالی که در این دنیا همه به رنگ و بوی او تمایل دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نیستی درون دلم آتش فراق
کم هر زمان بسوزد از و استخوان و پوست
چندان بگریمی، که مرا آب چشم من
برداردی روان و ببردی به کوی دوست
ای تو کیای ما و جهانی تو را رهی
خار دو چشم دشمنی و ورد دست دوست
شد سهل و حق خدمت من سهل برگرفت
در خون سرشته به که چنانش سرشت و خوست
سختی مکن تو نیز چنان سست رای از آنک
[...]
مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت
دارم طمع که علت با من ز دست کوست
تصحیف قافیه که به مصراع آخرست
گر ضم کنی بر آنچه مسماست همنکوست
آن دو لطیف را سیمی هست هم لطیف
[...]
خاقانی آن کسان که طریق تو میروند
زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست
بس طفل کارزوی ترازوی زر کند
نارنج از آن خورَد که ترازو کند زِ پوست
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار
[...]
ز آنها که خبث باطن ایشانت ظاهرست
ابن یمین مرنج که بدشان سرشت و خوست
گر طعنه ئی زنند بر اشعار عذب تو
اینفرقه عوام که بعضی نه خاص اوست
درهم مشو که بیهنر از غایت حسد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.