گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

ریزد مدام ساقی جانها شراب ناب

در کام جان که مست خرابست در خراب

گوید حریف ماشو و پیوسته باده نوش

نظاره کن جمال دلفروز بی حجاب

نوشیم جامهای پیاپی ز دست دوست

زان باده که نیست خمارش بهیچ باب

در کوی زهد جان مرا چونکه راه نیست

مائیم و بزم عشق و می و مطرب و رباب

زاهد اگر نعیم ابد میکنی طلب

دوری مجو ز شاهد و پیمانه شراب

جان مست شد چنانکه نیامد دگر بهوش

زان بحرهای می که بنوشید بیحساب

هر دو جهان کشید اسیری بجرعه

کو مست تشنه بود و دو عالم شراب ناب