گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

دل من ز ذوق دردت نکند هوای درمان

چو بجان خرید دردت ندهد ز دست آسان

دل و جان بیدلانرا نکند قبول ورنه

همه دم در آرزویم که کنم فدای جانان

ز جفای عشق بینم سرو پای عاشقان گم

سرو کار عشق بازان عجب ار شود بسامان

بطریق عشق رفتن نتوان بپای هستی

قدمی ز نیستی نه که رسید ره بپایان

هله نیست عشق بازی، شود، ارتو پاکبازی

که رود بعشق بازی دل و جان پاکبازان

ز جفات عاشقانرا ز دو دیده خون روانست

نکنی بچشم رحمت نظری بدوستداران

بشب سیاه زلفت نکند اسیری ره گم

که ز زیر زلف بیند رخ تو چو ماه تابان