گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای وصالت آرزوی جان غم پرورد من

در فراقت شد بگردون آه دودآلود من

لذت دنیا و دین گو، هرکه می خواهد ببر

غیر دیدارت نباشد در جهان مقصود من

جان و دل در باختم تاشد وصالت حاصلم

در ره عشقت همین باشد زیان و سود من

یکدم ازما روی عالم سوز اگر سازی نهان

آتش افتد در درون چرخ ز آه و دود من

میکنم از خلق پنهان درد عشقت راولی

فاش می سازد بعالم اشک خون آلود من

چون تجلی میکند بردل جمال روی دوست

محو و نابود است در حسنش نمود و بودمن

از فنای ما چو وصل دوست حاصل میشود

ای اسیری تو فنا شو گر کنی بهبود من