گنجور

 
اسیری لاهیجی

آن یار رو ز ما بچه رو می کند نهان

چون روی خوبش از همه رو دیده ام عیان

جان مگو نهان بجهان شد جمال او

زیرا که روی دوست عیانست از جهان

وحدت بنقش و صورت کثرت ظهور یافت

یک ذات بیش نیست چه پیدا و چه نهان

پیدا بنقش جمله عالم نمود یار

از غیر او نه نام توان یافت نه نشان

نقش دویی نمود ولی جز یکی نبود

این اختلاف صورت و معنی جسم و جان

حسنش بشکل هر دو جهان چون که جلوه کرد

عالم نمود ورنه چه کون و کجا مکان

جایی رسید جان اسیری براه عشق

کانجا نه نام کشف و عیان بود و نه نشان