گنجور

 
اسیری لاهیجی

هر چند براه طلب دوست دویدیم

از کوشش بسیار بجائی نرسیدیم

بربوی وصال تو شدم محو درین راه

از خویش بماندیم وز هجران نرهیدیم

ماسود جهان در سر سودای تو کردیم

دادیم دل و دین و غم عشق خریدیم

بنمود رخ از پرده و دل برد و نهان شد

بی پرده دگر ماه رخش هیچ ندیدیم

کردیم وداع خرد و صبر بکلی

تا جرعه از جام می عشق چشیدیم

شاید که شود جان بتو پیوند درآخر

زان دل ز خیال دو جهان باز بریدیم

بی طاقت و سودازده و زار و نزاریم

از بس که بجان بار غم عشق کشیدیم

گر خلق مرا نیک شمارند و گر بد

از روی یقین دان که فریدیم و وحیدیم

دیوانه و مست است ز عشق تو اسیری

این وایه همیشه به دعا می‌طلبیدیم

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
سنایی

ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم

صد گونه شراب از کف اقبال چشیدیم

آن جای که ابرار نشستند نشستیم

وان راه که احرار گزیدند گزیدیم

گوش خود و گوش همه آراسته کردیم

[...]

سوزنی سمرقندی

ما فرش بزرگی به جهان باز کشیدیم

بس . . . ن غلامان نکو روی دریدیم

شلوار عروسان زره زلف گشادیم

بر گنبد ترکان پریچهره خزیدیم

بس گنده مغلوک کهن را یله کردیم

[...]

میبدی

سر جمله بدانید که در عالم پاداش

آنها که درین راه بدادیم بدیدیم‌

ما را همه مقصود ببخشایش حق بود

المنّة للَّه که بمقصود رسیدیم.

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از میبدی
عطار

دردا که درین بادیه بسیار دویدیم

در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم

بسیار درین بادیه شوریده برفتیم

بسیار درین واقعه مردانه چخیدیم

گه نعره‌زنان معتکف صومعه بودیم

[...]

مولانا

آن جایکه احرار نشینند، نشستیم

وان کار که ابرار گزیدند، گزیدیم

دیدیم که در عهدۀ صدگونه وبالیم

خود را به یکی جان ز همه باز خریدیم

مارا همه مقصود به آمرزش حق بود

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از مولانا
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه