بیا ای مرهم درد درونم
ببین تا در غم عشق تو چونم
غم عشق تو برد از من دل و دین
بدست عشق تو زینسان زبونم
چو هر دم حسن رویت می فزاید
از آن هر لحظه در عشقت زبونم
ز شوق حسن روی جانفزایت
روانست از دو دیده جوی خونم
ز مهر آن جمال عالو افروز
بسان ذره بی صبر و سکونم
غریب و بی کس و بی یار و همدم
ز بی رحمی این گردون دونم
برون پرده در پندار مانده
نکردی واقف از سر درونم
درون گنبد نه چرخ گردون
مجو ما را کزین جمله برونم
کنم حل همه مشکل اسیری
چو در اقلیم عشقش ذوفنونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به ناله زین سیه بخت نگونم
که با او من همه جایی زبونم
به باغ افکندت پالود خونم
چو بر بگرفت باغ از در برونم
ز درد عشق تو زار و زبونم
بمانده اندرین غرقابِ خونم
مرا پرسی که چونی بین که چونم
خرابم بیخودم مست جنونم
مرا از کاف و نون آورد در دام
از آن هیبت دوتا چون کاف و نونم
پری زاده مرا دیوانه کردهست
[...]
که ای دانندهٔ راز درونم
درین حسرت، تو میدانی که چونم؟
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.