در کشور جان و ملکت دل
بگرفت سپاه عشق منزل
ائین و رسوم نو نهادند
تا گشت رسوم عقل زایل
از عجز سپاه عقل نامد
با لشکر عشق در مقابل
شد سکه بنام عشق مشهور
از عقل نبرد نام عاقل
هرجا که نشان عاشقی بود
از دولت عشق گشت مقبل
وآنکس که بطور عقل دم زد
در عالم عشق بود جاهل
در فتوی عشق قول عاشق
حق آمد و گفت عقل باطل
هر کس که قبول عشق گردد
در مذهب عاشقی است قابل
در مکتب عشق براسیری
شد کشف همه نکات مشکل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الصبح علی الضلام مقبل
ان تسق لنا المدام عجل
بنشان ز من ای غم تو مشکل
زان آب حیات آتش دل
سقیا لک فاسقنی حراما
[...]
ای هیچ خطی نگشته ز اول
بیحجت نام تو مسجل
در جام جهان نمای اول
شد نقش همه جهان ممثل
خورشید وجود بر جهان تافت
گشت آن همه نقشها مشکل
یک روی و هزار آینه بیش
[...]
و الحسن علی البها تجلی
و السکر حواه و الکمال
شاه رسل و شفیع مرسل
خورشید پسین و نور اول
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.