آوازه حسن تو گرفتست ممالک
در ملک ملاحت نبود غیر تو مالک
چون پرده پندار برانداخت جمالت
در پرتو حسن تو شد اشیا همه هالک
عیبم مکن ای زاهد اگر رندم و عاشق
چون حکم قضا بود چنین نحن کذلک
ما ترک سر و جان بره عشق تو گفتیم
ناصح چه شود در رهش ار هست مهالک
از دامن دل گرد دو عالم چو برافشاند
شد جان اسیری بره عشق تو سالک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.