گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

از بحر تلخ و شور غم هجر برکنار

آمد غریق عشق بشادی وصل یار

شکر خدا که پرتو خورشید آن جمال

روشن نمود از پس این ابرهای تار

یارب چه عیش باشد و عشرت که طالبی

بیند ز بعد رنج طلب روی آن نگار

ساقی شراب وصل ز جام لقا بده

تا وارهم ز مستی اش از غصه خمار

در بحر شوق کشتی صبرم ز سیر ماند

کو باد شرطه تا که بمنزل کند قرار

گر خود امید وصل نه حامی ما شود

درد فراق زود برآرد ز من دمار

بربوی وصل یار اسیری اسیر ماند

دردام رنج بیحد و اندوه بیشمار