آنها که جهان آینه روی تو دانند
از دفتر عالم رقم حسن تو خوانند
آنان که نظر برخط و خال تو ندارند
از بی بصرانند و عجب بیخبرانند
عشاق تو با آنکه اسیران بلایند
از دولت عشق تو سلاطین جهانند
گر عاشق و معشوق ز هم بازشناسی
بینی که یقین شاه و گدا هم نفسانند
بگذشت بعشاق و همی گفت بطعنه
بنگر که اسیر غم عشقم چه کسانند
بیمار غم عشق تو تا جان نسپارد
از آب حیات لب لعلت نچشانند
گفتی که اسیری بره عشق فنا شو
برهر چه بود رای تو عشاق برآنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی معشوق صحبت میکند. شاعر میگوید کسانی که زیبایی معشوق را نمیبینند، به نوعی نابینا هستند و از حقیقت خبر ندارند. عشق به معشوق باعث میشود عاشقان در میان درد و رنج، احساس قدرت و سلطنت کنند. شاعر تأکید میکند که عاشق و معشوق در واقع یکی هستند و هر دو به یکدیگر وابستهاند. او همچنین به بیخبری کسانی که از عشق بیبهرهاند اشاره میکند و بیان میکند که محبت و عشق به معشوق، جان عاشق را nourishes و زندگی او را معنا میبخشد. در نهایت، شاعر میگوید که همه عاشقان با تصمیمات و آرزوهای خود در پی عشق و زیبایی معشوق هستند.
هوش مصنوعی: آنهایی که دنیا را به مانند آینهای برای زیبایی تو میپندارند، از همهی موجودات و نوشتههای عالم، زیبایی تو را میخوانند و تو را وصف میکنند.
هوش مصنوعی: افرادی که به زیبایی و ویژگیهای ظاهری تو توجه نمیکنند، در واقع نابینا هستند و از حقیقت بیخبرند.
هوش مصنوعی: عاشقان تو، اگرچه گرفتار مشکلات عشق هستند، اما به لطف محبت تو، مانند پادشاهان جهان به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: اگر عشق و معشوق را از هم بشناسی، متوجه میشوی که حتی شاه و گدا نیز از نظر روح و نفس یکسان هستند.
هوش مصنوعی: عشق به پایان رسیده و او با کنایه به اطرافیان نگاه میکند و میگوید که کسانی که در غم عشق من گرفتار شدهاند، چه کسانی هستند.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که کسی که به عشق تو دچار شده و درد دل دارد، تا زمانی که جانش را فدای این عشق نکند، از نوشیدن آب حیات که همان لبهای زیبا و دلنشین توست، محروم خواهد ماند. به عبارت دیگر، عشق و غم آن برای او به قدری عمیق و تاثیرگذار است که نمیتواند از زیبایی و لذتهای آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: گفتی که برای عشق باید خود را فدای آن کنی؛ در هر چه که نظر توست، عاشقان به همان چیز تمایل دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این شوخ سواران که دل خلق ستانند
گویی ز که زادند و بخوبی به که مانند
ترکند به اصل اندرو شک نیست ولیکن
از خوبی و زیبایی خورشید زمانند
میران سپاهند و عروسان وثاقند
[...]
صوفی اگرش باده ی صافی نچشانند
صاحبنظران صوفی صافیش نخوانند
بنگر که مقیمان سراپرده ی وحدت
در دیر مغان همسبق مغبچگانند
رو گوش کن از زمزمه ی ناله ناقوس
[...]
آنها که مقیمان خرابات مغانند
ره جز به در خانه خمار ندانند
من بنده رندان خرابات مغانم
کایشان همه عالم به پشیزی نستانند
سر حلقه ارباب طریقت بحقیقت
[...]
ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند
نام تو بخوانند ونشان تو ندانند
گر تیر نظر را بنشانم به نشانی
با کج نظران راست نیاید که کمانند
وصف تو همان است که گفتند و شنیدیم
[...]
رندان همه مستند و می از جام ندانند
بی نام و نشانند از این نام نشانند
در صومعه گر زاهد رعناست مجاور
رندان به سراپردهٔ میخانه روانند
خوش آینه دارند در آن آینه روشن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.