هنوز هست جهان را به نیست مأوابود
که جانم از می عشق تو مست و شیدا بود
ببزم وصل چو ساقی شراب عشقم داد
کمینه جرعه جانم هزار دریا بود
چو دیده باز گشادم جمال رخسارت
چو آفتاب ز ذرات کون پیدا بود
دمی که حسن تو پیدا نبود از عالم
جهان در آینه روی تو هویدا بود
اگر چه مظهر حسن تو گشته جمله جهان
ولی جمال تو پیدا بصورت ما بود
به ملک لم یزلی پیشتر ز کون و مکان
چه عیش ها که ز وصلت مرا مهیا بود
چو مست شوق جمال تو بود جان و دلم
ز طعنه های رقیبان مرا چه پروا بود
چه التفات بگفتار منکران لقا
مرا که دیده جانم بدوست بینا بود
ازآنکه جان اسیری سعادتی دارد
همیشه دولت وصل تواش تمنا بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که مونس و غمخوار و همدم ما بود
مدام سنگ و نی و چوب سخت اعدا بود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.