یارب ز چه روروی تو در پرده نهانست
در پرده نهانست و پس پرده عیانست
از پرتو رخسار تو روشن شده دیدیم
گر کعبه و گر مسجد و گر دیر مغانست
این طرفه غریبست که خورشید جمالت
در صورت ذرات عیانست و نهانست
با آنکه توئی بود و جهان هست نمودی
باکس نتوان گفت چنین است و چنانست
گر زانکه بخوبان نظری میکنم اما
از روی همه دیده برویت نگرانست
در مسجد ومیخانه ز شوق تو چه گویم
رندان همه در شورش و زاهد بفغانست
از باده عشق است چنان مست اسیری
کز بیخبری عاشق و معشوق ندانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و عظمت الهی سخن میگوید و به راز پنهان و عیان شدن حقیقت اشاره میکند. او بیان میکند که حتی در مکانهای مقدس مانند کعبه و مسجد، نور و پرتو جمال الهی مشهود است. با وجود اینکه خداوند در عین حال در پس پرده است، اما حضور او در دل جهان قابل احساس است. شاعر همچنین به عشق و شور و شوقی که به واسطهٔ جمال معشوق پیدا شده، اشاره کرده و به حال مستی و بیخبری عاشق و معشوق پرداخته است، جایی که رندان مست و زاهد در حال جدل و شورش هستند. در نهایت، این شعر در وصف عشق و زیبایی الهی و تأثیری که بر زندگی انسان میگذارد، انعکاس دارد.
هوش مصنوعی: ای خداوند، چرا چهره زیبای تو از دید پنهان است، در حالی که حقیقت و وجود تو در پس پردهها آشکار است؟
هوش مصنوعی: از زیبایی و درخشندگی چهره تو، همه جا را روشن و دلانگیز دیدهایم، چه کعبه باشد، چه مسجد، و چه معبد مغان.
هوش مصنوعی: این واقعاً شگفتانگیز است که زیبایی تو هم به وضوح در دنیای ظاهر قابل مشاهده است و هم در عمق وجود، به طور پنهان وجود دارد.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه تو خودی و جهان به واسطهی تو وجود دارد، اما هیچکس نمیتواند بگوید که وضعیت به چه شکل است یا چه چیزی حقیقت دارد.
هوش مصنوعی: اگرچه به خوبان نگاه میکنم، اما از عشق تو چشمانم همیشه نگران و پر از احساس است.
هوش مصنوعی: در مسجد و میخانه، رندان به خاطر شوق تو به هیجان آمدهاند و زاهدان هم در حال ناله و فریادند.
هوش مصنوعی: مردی که به خاطر عشق دچار مستی شده، آنقدر غرق در احساساتش است که نه عاشق را میشناسد و نه معشوق را. او از حالت بیخبریاش، هر دو را فراموش کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست
ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست
از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند
این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست
چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگبهرنگند
[...]
هجران تو ای شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست
زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست
گویند ازین میدان آن را که درآمد
[...]
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست
آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست
در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
[...]
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
روئیست در آن چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهانست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.