خورشید رخت از همه ذرات عیانست
باآنکه عیانست پس پرده نهانست
رویت زچه رو روی بهر روی نهان کرد
گوئی که مگر مصلحت کار در آنست
هر لحظه بما روی بنوعی بنماید
این جلوه همه از پی صاحب نظرانست
از آینه روی بتان حسن تو دیدیم
حیرانی ما در رخ خوبان همه زانست
بر لوح دلم نقش خیال تو مصور
بر صفحه جان از خط و خال تو نشانست
غرق است بدریای تحیر دل عاشق
دلبر بکنار و غم عشقش بمیانست
معشوق نهانست و اسیری ز پی عشق
مست است ازآن رو همه با زار و فغانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف عشق و زیبایی میپردازد و بیانگر دوگانهی آشکار و نهان است. شاعر میگوید که خورشید به وضوح نمایان است، اما در عین حال دارای پردههایی از راز و رمز است. معشوق با زیباییهایش همچون آینهای در دل عاشق نقش میبندد و حیرت و شگفتی را به همراه دارد. عشق همچون دریایی عمیق، دل عاشق را غرق میکند و معشوق که خود را پنهان کرده، منظورش جلب توجه عاشق است. احساسات و دردهای عشق در این شعر با زبانی زیبا و عاطفی به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: خورشید درخشش و نورش در تمام ذرات عالم قابل مشاهده است، اما با این حال، به نوعی همچنان از دیدگان پنهان است.
هوش مصنوعی: چرا روی تو را پنهان کردهای؟ انگار که شاید در این کار، مصلحتی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: هر لحظه یک زیبایی جدید به ما نشان میدهد و این زیباییها همه در پی نظر و نگاه عمیق آگاهان و خردمندان است.
هوش مصنوعی: ما در آینه جمال معشوقان، زیبایی تو را دیدیم و حیرت خود را در چهرههای زیبا مشاهده کردیم، که همه این شگفتیها ناشی از زیبایی توست.
هوش مصنوعی: در دل من تصویری از تو نقش بسته و بر جانم نشانههایی از زیباییهایت وجود دارد.
هوش مصنوعی: دل عاشق در دریایی از حیرت غرق شده و غم عشقش در میان است. او از معشوق دور است.
هوش مصنوعی: معشوق در دل پنهان است و عاشق به خاطر عشق خود به شدت در حیرت و مستی قرار دارد، به همین دلیل همه افراد دور و بر او در حال ناله و فریاد هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست
ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست
از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند
این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست
چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگبهرنگند
[...]
هجران تو ای شهره صنم باد خزانست
کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست
در طبع نشاطم طمع وصل چنانست
در باغ دلم باد فراق تو همانست
رازی ز ازل در دل عشاق نهانست
زان راز خبر یافت کسی را که عیانست
او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست
زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست
گویند ازین میدان آن را که درآمد
[...]
صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست
خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست
آراسته از طالع او روی سپهرست
افروخته از طلعت او صحن جهانست
در خدمت او تقویت خرد و بزرگست
[...]
ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن
گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست
روئیست در آن چشم جهانی متحیر
زلفی که پریشانی احوال جهانست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.