گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

من عاشق بتانم و این کار می‌کنم

بر کار عاشقان ز چه انکار می‌کنم

گر عندلیب راست به گل هفته حدیث

من عمر صرف آن گل‌رخسار می‌کنم

من مرغ وحشی و به کسم هیچ انس نیست

خود را به دام عشق گرفتار می‌کنم

پروانه‌ام گریز ندارم ز روی شمع

می‌سوزم و دو دیده به دیدار می‌کنم

هرچ افتد به دست اگر سر و گر که جان

می‌گیریم و نثار ره یار می‌کنم

هرگه که تلخ می‌شودم کام از فراق

ذکر لب و دهان تو تکرار می‌کنم

عشق تو آتشی به نهان زد به جان من

بر من مگیر خرده گر اظهار می‌کنم

آشفته ما و حلقه زنار زلف دوست

بس سبحه‌ها که بر سر زنار می‌کنم

از منجنیق چرخ گر آمد هزار سنگ

جا در پناه خانه خمار می‌کنم

می‌گیرم از علی دو سه جام از شراب عشق

سرمست جا به مخزن اسرار می‌کنم

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
مجد همگر

خود را به عز نام تو برکار می کنم

بخت غنوده را ز تو بیدار می کنم

اندر هزیمه طبل بشارت همی زنم

در کاسدی رواجی بازار می کنم

در شهر فاش گشت که زنهاری توام

[...]

سعدی

چون من به نفس خویشتن این کار می‌کنم

بر فعل دیگران به چه انکار می‌کنم؟

بلبل سماع بر گل بستان همی کند

من بر گل شقایق رخسار می‌کنم

هر جا که سرو قامتی و موی دلبریست

[...]

اوحدی

درمان درد دوری آن یار می‌کنم

وقتی که میل سبزه و گلزار می‌کنم

چون شد شکسته کشتی صبرم در آب عشق

خود را به هرچه هست گرفتار می‌کنم

گر غنچه را ببویم و گیرم گلی به دست

[...]

نظام قاری

با هر که راز دوستی اظهار میکنم

خوابیده دشمنی است که بیدار میکنم

درجواب او

هر دم کلاه و کفش ببازار میکنم

دسمال اکثر از سرد ستار می کنم

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از نظام قاری
فضولی

زین شکوه ها که دم بدم از یار می کنم

مقصود ذکر اوست که تکرار می کنم

دارم زهر که طالب دنیاست نفرتی

سلطانم از گدا صفتان عار می کنم

ناصح مگو که عشق بتان را ثبات نیست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه